سيطره سبك مناقب‏ نگارى در «سده ششم و هفتم هجرى» - صفحه 322

مناقب‏ها بدان خوانند تا عوام الناس و كودكان دگر طوايف را از راه ببرند و فرا نمايند كه آنچه عَلى كرد، مقدور آدمى نبوده است و صحابه، همه دشمن على بودند». ۱
عبد الجليل رازى قزوينى - كه در كتاب نقض، مطالب بسيارى را در باره اين‏گونه جلسات از بعض فضائح الروافض نقل مى‏كند - ، ضمن دفاع از شيعه به جلسات فضايل‏خوانى اهل سنّت اشاره مى‏كند و در گزارشى بيان مى‏دارد كه از اهل سنّت، عجيب است كه چرا منقبت‏خوانى شيعيان را برنمى‏تابند در حالى كه فضايل‏خوانى اهل سنّت در هر كوى و برزن مشهود است. او بر اين باور است كه بيشتر منقبت‏خوانان، از نيكان روزگارند، و براى كسب رضاى خدا منقبت مى‏خوانند، در حالى كه بيشتر فضايل‏خوانان، تنها به قصد تأمين معاش به اين كار مى‏پردازند و از طبقه نكوهيده جامعه برخاسته‏اند. ۲
گفتنى است كه گاه برخى از مناقب‏خوانان توسط حكّام و برخى از متعصّبان، مورد حمله واقع مى‏شدند. ابو طالب مناقبى، نمونه مشهورى است كه عبد الجليل و صاحب كتاب فضائح، آن را بيان كرده‏اند. ۳
از مجموع گزارش‏هاى تاريخى مى‏توان دريافت كه عالمان شيعى در اين دوران، بيشتر به قصد تخريب تبليغات فرهنگى‏دشمنان و تهاجم به بدنه فرهنگى حكومت، به مناقب‏خوانى روى مى‏آوردند كه البته ثمرات ارزشمند ديگرى نيز براى جمعيت شيعى دربرداشت و اهل سنّت نيز در دفاع از خود، شيوه فضايل‏نگارى را بناكردند. دليل ديگرى كه مى‏توانست به رواج مناقب و فضايل در ميان شيعه و اهل سنّت در اين دوران بينجامد، حكم‏فرمايى تفكّر كلامى - معتزلى بر حوزه‏هاى علميه تا قرن پنجم هجرى بود. با توجّه به اين فضاى حاكم، بيشتر بحث‏هاى هر دو گروه، عقلى بود؛ امّا از قرن ششم به بعد، نقل و گزارش حديثْ گسترش يافت. طبيعى بود كه در چنين جوّى، روايت كردن احاديث مناقب‏گونه - كه مخاطبان خوبى داشت - ، رونق يابد.

1.نقض، ص ۷۷.

2.همان، ص ۶۵.

3.همان، ص ۱۰۹.

صفحه از 358