- «يارستن» به معناى «توانستن»: اگر به او غدرى در دل دارد، از بيم تو نمىيارد. ۱
- «واسر گرفتن» به معناى «آغاز كردن»: ايمان واسر گير كه كافر شدى. ۲
- «با» به جاى «به»: او با سر قاعده و رسم خود رفت. ۳
سه. كاربرد افعال به معانى غير معهود
- «كرده بودند» به جاى «ساخته بودند»: در شهرهايى كه ايشان كرده بودند. ۴
- فعل كمكىِ «كرده» در جاى غير لازم: فتح بنى اميه و مروانيان اين بود كه بيان كرده شد. ۵
- فعل «آمد» به جاى «شد»: به تيغ على كشته آمد. ۶
- فعل «شد» به جاى «رفت» يا «گذشت»: مدتى دراز شد كه من طالب آن نسخه بودم. ۷
چهار. كاربرد حرف نفى «م» به جاى «ن»
- حق تعالى مىبايست او را گفتى: زنهار در اين معنى زبان مجنبان كه اين سنّت و سيرت گبركان است. ۸
پنج. كاربرد «با»ى زينت بر سر فعل
- اگر انبيا اين معنى ندانستند و خداى تعالى ايشان را معلوم بنكرد. ۹
- اين قدر بندانسته باشد كه ملحدان هرچه كنند، تمويه و زرق و شعبده باشد. ۱۰
شش. كاربرد «ى» استمرارى در آخر فعل
- مىبايست كه مصنّف نوسنّى، سر از دريچه ذرّه اوّليت به در كردى كه دين و دولت و ملك و خلافت به نسبت خواستن، طريق گبركان است. ۱۱