اخلاق و آيين جدل در كتاب «نقض» - صفحه 404

12. نشان دادن مغالطه همسويى؛
13. به كارگيرى منطق كلوخ و سنگ؛
14. عيان كردن گزافه‏گويى‏ها؛
15. خرده‏گيرى‏هاى ريزبينانه؛
16. يارى گرفتن از طنز.

1. مناقشه در پيشينه تشيّع مدّعى‏

مدّعى در كتاب خود نوشته بود كه در آغاز، شيعه بوده است و پس از بيست و پنج سال، از اين مذهبْ روى گردانده است. اين نكته‏اى است كه ناقض، هرگز از ياد نمى‏برد و در سراسر كتاب به لوازم آن اشاره‏ها مى‏كند. كسى كه خود را در آغاز شيعى مى‏داند، بايد با مبانى، مسائل، شخصيت‏ها، شعائر، كتاب‏ها، و اعمال دينى آنان نيك آشنا باشد و اگر بر آنان خرده مى‏گيرد، با توجّه به آنها باشد. حال آن كه مدّعى بارها نشان داده است كه اندك آشنايى‏اى نيز با تشيّع ندارد. به همين روى، اوّلين اشكال عمومى ناقضْ آن است كه حريف، فرمان خداوند متعال را كه از پيروىِ نادانسته منع كرده و فرموده است: (وَلاَ تَقْفُ مَا لَيسَ لَك بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كلُّ أُولئِك كانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً)۱ ، ناديده گرفته و «قلم در ميدان هذيان افكنده، مُثبِتان توحيد و عدل را و مقرّان نبوّت و امامت را و متابعان شريعت را به تهمت كذب منسوب كرده» و در منقصت آنان سخن دراز كرده است. ۲
سپس مواردى را در سراسر كتاب ياد مى‏كند كه خلاف واقع اند و كسى كه خويشتن را شيعه مى‏دانسته، نبايستى چنين سخنانى بگويد و اين قبيل ادّعاها را پيش بكشد.

2. تأكيد بر الزامات تفكّر اشعرى‏گرايانه‏

ناقض، مدّعى را به چند ويژگى معرّفى مى‏كند: نخست، جبرى بودن و دوم، سابقه شيعى داشتن. در سراسر متن، بارها شاهد حمله ناقض به مدّعى بر اساس همين دو

1.سوره اسراء، آيه ۳۶.

2.نقض، ص ۵.

صفحه از 434