اخلاق و آيين جدل در كتاب «نقض» - صفحه 409

پى بحثى تاريخى در باب واضعان مذهب تشيّع نيست؛ بلكه در پى ستيزه‏گرى با شيعيان است.
برخى از خرده‏گيرى‏هاى ناقض، خواندنى اند. براى مثال، مدّعى گفته بود كه رافضيان نزد ابن مقفّع شدند تا برايشان مذهبى انتخاب كند و او بديشان گفت كه بر مذهب خود بمانيد. ناقض از اين گونه داورى‏ها شگفت‏زده مى‏گويد: «اى‏عجب! اگر متقدّمان خود رافضى بودند، آمدن و اختيار ابن المقفّع كردن، باطل و بى‏فايده باشد». ۱
مدّعى مى‏نويسد كه شيعيانْ ملحد هستند و طبق فتواى بزرگان دين، توبه آنان پذيرفته نمى‏شود. ناقض بر او اشكال مى‏كند كه در اين صورت، مدّعى و هم‏مسلكانش خود را از خدا و پيامبرانش عالم‏تر مى‏دانند؛ زيرا كه «مدار بعثت رسل و انزال همه كتب، قبول توبه است» و اگر كسى هفتاد هزار سال نيز منكر توحيد و رسالت باشد، همين كه توبه كرد، توبه او پذيرفته مى‏شود. حال چگونه مى‏توان در باره شيعه چنان حكم گزافى كرد. ۲
افزون بر آن، چگونه از نظر مدّعى، توبه وحشى، قاتل حمزه عموى پيامبر، پذيرفته مى‏شود، امّا توبه شيعيان ناپذيرفتنى است؟ تناقض آن گاه به اوج خود مى‏رسد كه همين كسان مى‏گويند كه توبه «كُشنده عثمان و قاتل حسين» پذيرفتنى است؛ «امّا چون نوبت به رافضيان رسيد، شريعت برگشت و حكم باطل شد و درِ توبه بسته آمد؟». ۳
مدّعى نوشته بود كه: «در مساجد شيعت اعتقاد اهل سنّت بر نوشته كه: خير الناس بعد رسول اللَّه ابوبكر الصدّيق، و در بعضى مساجد هنوز مانده است». ۴ ناقض پاسخ مى‏دهد كه اين ادّعا با ادّعاى ديگر مدّعى كه شيعيان به او دشنام مى‏دهند، سازگار نيست.
مدّعى نوشته بود كه خير العمل گفتن در اذان و «دست فروگذاشتن نشان ملحدان

1.همان، ص ۲۶.

2.همان، ص ۲۰.

3.همان، ص ۲۱.

4.همان، ص ۱۴۶.

صفحه از 434