اخلاق و آيين جدل در كتاب «نقض» - صفحه 413

ناقض حيرت مى‏كند از اين كه مدّعى، همه شيعيان عالم را «رافضى خواند و كافر داند» و در عين حال، اميد دارد كه «ايشان او را مؤمن دانند و مسلمان خوانند و اين تمنّاى محال است». ۱
مدّعى اشكال كرده است كه شيعيان از «جعفر و پدرانش» احاديث خود را نقل مى‏كنند. ناقض پاسخ مى‏دهد: «عجب‏تر اين است كه خواجه اسناد اخبار از پاچه‏فروش و رسن‏تاب و جواليقى و حلاّج و شانه‏تراش مى‏برد تا به انس مالك و بوهريره» و اين سلسله سند را مى‏پذيرد و به مضامين غير عقلى موجود در اين گونه احاديث تن مى‏دهد؛ امّا به شيعه كه مى‏رسد بر آنان اعتراض مى‏كند و «اگر شيعه اخبارى روايت كنند موافق عقل قرآن به اسانيد صحيحه از ائمه»اى كه معصومشان مى‏داند، از نظر مدّعى، كارشان خطاست. ۲
همين مسئله در باب معجزات و خوارق عادات پيش مى‏آيد. مدّعى بر شيعه مى‏تازد كه «معجزات رسولان در حقّ على اثبات مى‏كنند». ناقض بر سبيل جدل به او پاسخ مى‏دهد كه گويى وى احوال هم‏مذهبان خود را نيك نمى‏داند كه آنان چنان كراماتى براى برخى از مشايخ صوفيه اثبات مى‏كنند كه از «معجز بليغ‏تر است». براى مثال، حضرت موسى عليه السلام با درجه نبوّت، مسير مصر تا مدين را طى يك هفته مى‏پيمايد و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله «كه سيّد انبياست، به چند روز از مكّه به مدينه مى‏آيد»؛ امّا «شيخ جنيد به روزى از بغداد به شام آمد و شيخ شبلى به ساعتى از كوفه به بيت الحرام آمد و معروف كرخى را از ميانه سنگ، طعام آمد، ابو الحسن نورى را از درخت سلام آمد». حال آن كه اين ادّعا نه تنها گزافه است، با واقعيت سازگار نيست و «آن پيران نكوطريقت، هرگز اين دعوى ناكرده و اين طامات به خود راه نداده‏اند». ۳
باز مدّعى اين معجز را از امام رضا عليه السلام نقل مى‏كند كه به تصوير شيرى كه بر بالشى

1.همان، ص ۲۳۷.

2.همان، ص ۳۰.

3.همان، ص ۶۶.

صفحه از 434