اخلاق و آيين جدل در كتاب «نقض» - صفحه 417

پدر نمى‏برد تا او را به دوستى على عاقْ خواندند و عمر را بسى پسر عمَّان بودند كه فرمان نمى‏بردند و نه مذهب سنّيان است كه عمر، پسر را بكشت كه فرمانش نمى‏برد؟ و خود بولهب فرمان مصطفى را نمى‏برد؟». ۱ حال همان گونه كه از اين نافرمانى‏ها نمى‏توان حكمى بر ضدّ كسانى كه نافرمانى‏شده‏اند صادر كرد، از نافرمانى عقيل، نمى‏توان نتيجه‏اى بر ضدّ على به دست آورد.
مدّعى نوشته بود: «كُشندگان حسين، همه خدمت پدرش على مرتضى كرده بودند» و اين را نقصى بر امام مى‏شمارد. ناقض پاسخ مى‏دهد: «كذلك كُشندگان عثمان، همه خدمت بوبكر و عمر كرده بودند و يكى خود محمّد بوبكر است». ۲
مدّعى نوشته بود: «بدان اى برادر، كه رافضيى دهليز ملحدى و بلكه خود، اساس الحاد است». ۳ آن گاه مى‏كوشد تا به استناد برخى افراد بدنام يا علويان ملحد شده، تشيّع را با همان ميزان بسنجد. ناقض پاسخ مى‏دهد كه گناه كسى را به پاى ديگرى نخواهند نوشت و اگر پسر نوح پيامبر «كافر باشد، به اجماع همه مسلمانان نقصان نبوّت او نكند» و باز طبق ديدگاه مدّعى مبنى بر كفر والدين، شخص محمّد مصطفى، «نقصان رسالتش نباشد». از اين منظر، «ملحد، ملحد باشد از هر مذهب كه انتقال كند و اصحاب آن مقالت را خللى نباشد: (وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةً وِزْرَ أُخْرَى)۴». ۵

8. اشاره به مسائل بى‏ربط با اعتقادات

برخى اشكالات مدّعى، به‏واقع، نه تنها اشكالى جدّى به شمار نمى‏روند، اساساً ربطى به موضوع ندارند و پيش كشيدن آنها نيز بيش از آن كه به شيعيان آسيب بزند، گوياى ناتوانى وى در مواجهه درست با مسائل عقيدتى است. وى در راهى كه در پيش گرفته، از هيچ ترفندى روى‏گردان نيست و به هر نكته‏اى، با ربط و بى‏ربط اشاره مى‏كند تا

1.همان، ص ۱۷۳.

2.همان، ص ۳۶۵.

3.همان، ص ۱۱۷.

4.سوره اسراء، آيه ۱۶.

5.نقض، ص ۱۲۳.

صفحه از 434