اخلاق و آيين جدل در كتاب «نقض» - صفحه 419

بسيار كرده‏اند و كنند» و اين مسئله، نقصى به مذهب به شمار نمى‏رود. ۱
مدّعى، فصلى بلند در عظمت كسانى چون شافعى و ابوحنيفه مى‏نويسد. ناقض به اين «مصنّفِ رافضى بُده سنّى‏شده» پاسخ مى‏دهد: «اگر بوحنيفه بزرگ است، تو را چه! و اگر شافعى بلند است تو را چه! ثبّت العرش ثمّ انقش عليه». ۲

9. تكذيب ادّعاها

ناقض در مواردى، مستقيماً به تكذيب ادّعاهاى مدّعى روى مى‏آورد و خلاف آنها را نشان مى‏دهد. در اين گونه موارد، وى به يارىِ اطلاعات تاريخى، فقهى و كلامى خود، خطاهاى ناقض را بر ملا مى‏كند. براى مثال، مدّعى نوشته بود: «هيچ مفسّر و مُقرى و زاهد و عالم، اختيارِ مذهب رفض نكرده‏اند». ناقض، نخست پاسخ مى‏دهد كه در اين جا گويا مدّعى، مبناى خود را كه جبرگرايى است، فراموش كرده و به مردم حق اختيار مذهب داده است، حال آن كه «بنده، مخيرَّ و فاعل نيست، على زعمه». ۳ آن گاه بزرگانى را نام مى‏برد كه در طول تاريخ، مذهب رفض اختيار كردند، از جمله، «شافعى مطلبى رضى اللَّه عنه» را چون «به رافضيى متّهم كردند، قال رحمة اللَّه عليه:
لو كان رفضى حبّ آل محمّدفليشهد الثقلان أنّى رافضى».۴
مدّعى گفته بود كه شيعيان، عقايد اصلى خود را پنهان مى‏نمايند و تقيّه مى‏كنند. ناقض به او خرده مى‏گيرد كه چنين نيست و اين «طايفه را در بلاد اسلام و شهرهاى معظم هزاران كراسى و منابر و مدارس و مساجد است كه در او تقرير مذهب كنند به‏ظاهر به حضور ترك و تازى». ۵
يكى از اشكالات مدّعى، آن است كه «به روزگار ملكشاه و سلطان محمّد - قدّس اللَّه روحهما ، نگذاشتندى كه اينان مدرسه و خانقاه بسازند». ۶ ناقض در پاسخ،

1.همان، ص ۱۰۹.

2.همان، ص ۲۰۵.

3.همان، ص ۱۸۶.

4.همان، ص ۱۸۸.

5.همان، ص ۱۹.

6.همان، ص ۳۴.

صفحه از 434