مدارس بزرگ موجود در شهرهاى مختلف را به تفصيل نام مىبَرَد و تأكيد مىكند كه ساخت اين مدارس، «همه به اشاره امثله سلاطين و به مدد نواب و شحنگان ايشان» بوده است. ۱
مدّعى گفته بود: «رافضيان را درس فقه و شريعت نباشد و خود به اجتهاد مجتهدان و رأى و قياس و اخبار صحيح بنگويند». ناقض پاسخ مىدهد كه چگونه اين ادّعا پذيرفتنى است، در حالى كه «كُتبخانههاى ايشان مملو باشد از كتب اصولى و فروعى كه تعديد و تحصير آن متعذر باشد». آن گاه تعدادى از كتابهاى معروف فقهى، همچون مقنعه، عويص، مصباح، علل الشرائع، و من لايحضره الفقيه، را نام مىبرد تا «شبهت بدان زايل شود». ۲
مدّعى، يكى ديگر از فضيحتهاى شيعيان را آن مىداند كه «زيارت طوس را بر حجّ كعبه، ترجيح دهند». ناقض به صراحت، اين ادّعا را «دروغى محض» مىشمارد و تصريح مىكند كه زيارت مرقد امامان، امرى مستحب است و اگر «هزار بار كسى به زيارت رضا شود - عليه السلام - ، يك حج از گردن او بنيفتد؛ چون واجب باشد و مذهب و اعتقاد شيعت اين است». ۳
مدّعى، نوشته بود كه شيعيان را به نامهاى مختلفى خواندهاند، از جمله «اينها را غُرابى خوانند». ناقض حيرتزده پاسخ مىدهد: (ما سَمِعْنَا بِهَذَا فِى آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ)۴؛ ما هرگز نشنويدهايم». ۵
مدّعى از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نقل مىكند كه فرمود: «يهود هذه الاُمّة الرافضة». ناقض پاسخ مىدهد كه اين سخن دروغ است و «در هيچ كتابى مسطور نيست و از هيچ محدّثى مذكور نيست» و بدين ترتيب، مدّعى خود را جزو كسانى قرار داده است كه به