اخلاق و آيين جدل در كتاب «نقض» - صفحه 421

عمد بر پيامبر خدا دروغ بسته‏اند. ۱
مدّعى، برخى نسبت‏ها به شيعه مى‏دهد كه ناقض در پاسخ شگفت‏زده مى‏گويد: «اين نوناصبى كهنْ رافضى، از كتاب‏هايى حكايت مى‏كند كه بيشتر شيعه نديده‏اند و نخوانده». ۲

10. اشكال به شيعه يا قرآن‏

در مواردى، مدّعى، اشكالاتى پيش مى‏كشد كه در واقع، بيش از آن كه به زيان شيعيان باشد، نشان مى‏دهد كه چنين اشكالى، به فرض صحّت، بر قرآن وارد است و مدّعى يا بايد دست از اشكال خود بكشد و يا آن اشكال را بر قرآن نيز وارد سازد. ناقض به‏خوبى در برابر اين گونه اشكالات، به يارى آيات متعدد قرآنى، نشان مى‏دهد كه هدف مدّعى، ستيزه‏گرى، حتّى به قيمت ناديده گرفتن منطق قرآن است. نمونه اين اشكال و پاسخ آن را در بحث امامت مى‏توان ديد.
مدّعى بر ديدگاه شيعه در باره نص بر خلافت و نسبت امامان شيعى به پيامبر مى‏تازد و مى‏نويسد: «دين و دولت و خلافت به نسبت گفتن، مذهب گبركان است». ناقض در آغاز تأكيد مى‏كند كه صرف نسبت داشتن از شرايط امامت نيست؛ امّا گويى مدّعى، قرآن را نخوانده است؛ زيرا طبق منطق وى، هنگامى كه حضرت ابراهيم از خداوند خواست تا امامت را در ميان فرزندانش بگذارد، «بايستى خداى تعالى خليل را گفتى كه: اين سخن مگوى كه اين سيرتِ گبركان است». و چون حضرت موسى از خداوند خواست تا برادرش هارون را به وزارتش برگمارد، «بايستى كه كليم را گفتى‏كه: اين حديث ممكن كه اين طريقه گبركان است». در برابر درخواست زكرياى پيامبر ۳ نيز خداوند بايد همين پاسخ را مى‏داد. ۴
مدّعى نوشته بود كه على عليه السلام هنگام مسلمان شدن، كودك بود، حال آن كه «عمر تمام

1.همان، ص ۴۰۶.

2.همان، ص ۲۹۷.

3.(وَزَكرِيا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِى فَرْدًا وَأَنتَ خَيرُ الْوَارِثِينَ). (سوره انبياء، آيه ۸۹).

4.نقض، ص ۵۰.

صفحه از 434