اخلاق و آيين جدل در كتاب «نقض» - صفحه 422

الأربعين بود در اسلام» و به دليل كودكى على «قريش بدو اعتبار نكردند». ۱ ناقض پاسخ مى‏دهد كه در اين صورت، تكليف ما با حضرت يحيى و عيساى پيامبر كه به تصريح قرآن، در كودكى به نبوّت برگزيده شدند، چه مى‏شود؟ سپس نمونه‏هايى از دلاورى على و احاديثى در منقبت او مى‏آورد.
همچنين مدّعى مى‏نويسد: «خبيثى ديگر بود نامِ او بُلعميد مناقبى [...] به فرجام در آخر عمر شكلش بگرديد و سرش به لقوه چون سر خوكان شد و بمرد». ناقض پاسخ مى‏دهد كه خداوند كيفر كافران و ملحدان را به آخرت موكول كرده است و به رسولش گفته است: (وَمَا كانَ اللّهُ لِيعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ)۲ . امّا مدّعى، «رافضيان را كه دشمن بوبكر و عمر اند على زعمه، عقوبت به دنيا مى‏كند تا بر اين اصل درجه بوبكر و عمر زياده‏تر و بهتر باشد از درجه خداى و رسول خداى». ۳
سپس توضيح مى‏دهد كه بيمارى و مصيبت دنيايى، تابع مذهب و اعتقادات فرد نيست؛ بلكه ناظر به مصالح مردم است. به همين سبب، ايّوب پيامبر عليه السلام دچار اين مصائب شد و اسير سى نوع بيمارى شد: «كمينه آن بود كه كرمانِ زنده از قروح اندامش بيرون مى‏آمدند و به ديگر موضع فرو مى‏شدند». حال يا بايد گفت كه او به دليل رافضى‏بودن و شتم شيخين دچار اين گونه بيمارى‏ها شده بود، يا اساساً بيمارى، ربطى به مناقشات مذهبى ندارد. افزون بر آن، يكى از ناصبيان فضائل‏خوان دوستدار شيخين نيز دچار ده گونه بيمارىِ هولناك شد كه يكى از آنها لقوه بود و اين دوستى، مانع آن بيمارى‏ها نگشت. ۴

11. توضيح و تبيين مسائل‏

ناقض، گاه در مواجهه با برخى اشكالات به شكلى فيلسوفانه و متكلّمانه به تحليل مفاهيم مى‏پردازد و مى‏كوشد نشان دهد كه مقصود شيعيان در اين باره چيست. نمونه

1.همان، ص ۱۷۷.

2.سوره انفال، آيه ۳۳.

3.نقض، ص ۱۱۱.

4.همان، ص ۱۱۲.

صفحه از 434