اخلاق و آيين جدل در كتاب «نقض» - صفحه 423

اين رويكرد را در مسئله وجوب هدايت بر خداوند مى‏توان ديد. از نظر مدّعى، يكى از فضايح رافضيانْ آن است كه معتقدند «بر خداى تعالى واجب است كه امام» نصب كند و اگر چنين نكند، «اخلال به واجب كرده باشد». ناقض در پاسخ اين فضيحت مى‏نويسد: «معنى اين وجوبْ آن باشد كه چون خداى حكيم، بندگان خود را تكليفى كند و آن تكليف به تمام نباشد الاّ به لطفى كه مِن قِبَل اللَّه و من فعل اللَّه باشد، بر قديم تعالى باشد كه آن لطف بكند تا آن تكليف عبث نباشد و خلل در حكمت بارى تعالى نكند». ۱ اين همان پاسخى است كه بعدها به صورت تفكيك بين معانى وجوب، يعنى «وجوب من اللَّه» در برابر «وجوب على اللَّه» كه اندكى رهزن است، جا مى‏افتد.
البته گاه اين توضيح با زبانى گزنده، به سبك مدّعى صورت مى‏گيرد. براى مثال، مدّعى، يكى از فضيحت‏هاى شيعيان را سياه بودن پيشانى‏شان مى‏شمارد و در نقض آنان مى‏نويسد: «پيشانى‏شان سياه باشد». ناقض پاسخ مى‏دهد: «بيچاره نداند كه از كثرت سجود باشد». ۲
گاه ناقض در پاسخ به يك ادّعا، هم‏زمان چندين شيوه را در پيش مى‏گيرد. براى نمونه، به تناقض روشى يا منطق يك بام و دو هواى مدّعى كه اشاره مى‏كند، بى‏ربط بودن اشكال را نشان مى‏دهد و سرانجام، پاسخى حلّى به آن مى‏دهد و مسئله را تبيين مى‏كند.
مدّعى به بُلعميد مناقبى - كه مناقب‏خوان اهل بيت عليهم السلام بود - اشاره مى‏كند كه در آخر عمر بر اثر بيمارى «لقوه شكلش بگشت» و آن را دليل بر نادرستى اعتقاد رافضيان مى‏شمارد. ناقض، نخست اصل خبر را دروغ مى‏شمارد. آن گاه گامى‏فراپيش گذاشته، مى‏گويد كه طبق اين منطق بايد دشمنان پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله نيز دچار لقوه و ديگر بيمارى‏ها شوند. حال آن كه به گفته قرآن چنين نشدند. در اين صورت، با اين نوع استدلال، مدّعى، مقام خلفا را از پيامبر بالاتر برده و ادّعا كرده است كه دشمنانش در همين دنيا كيفر ديده‏اند. سپس اين مسئله را تبيين و تأكيد مى‏كند كه: «نزول امراض

1.همان، ص ۵۶۶.

2.همان، ص ۵۸۳.

صفحه از 434