اخلاق و آيين جدل در كتاب «نقض» - صفحه 427

جهودان مشابهت كرده باشد، فريضه پنج است در شبان‏روزى. ايشان با سه كرده باشند و جهود سجده بر نيم روى كند، رافضى نيز چنين كند». ناقض با همين منطق به مدّعى پاسخ مى‏دهد كه كسانى با جهودان مشابهت كرده‏اند كه قائل به رؤيت حسى خداوند هستند. ۱
ناقض با همين منطق، گاه در قالب كنايه و تشبيه از توهين به حريف خوددارى نمى‏كند، مانند دعوت وى به باز ايستادن از بدگويى در حق «بزرگان دين و دولت» كه «به زبان سگ، درياى بزرگ آلوده نشود». ۲

14. عيان كردن گزافه‏گويى‏ها

مدّعى، طبق تصويرى كه ناقض از او به دست مى‏دهد، از هيچ گونه نسبت ناروا و نامعقولى به شيعيان پرهيزى ندارد و در اين ميان، سره و ناسره را با هم مى‏آورد. ناقض نيز هشيارانه «محال‏گويى‏هاى» او را عيان مى‏كند. براى نمونه، مدّعى‏بر شيعيان مى‏تازد كه آنان تهمت‏هاى ناروايى به ابوبكر مى‏زنند، از جمله در كتاب‏هاى خود مى‏نويسند: پيامبر از ترس آن كه مبادا وى جايش را به دشمنان بگويد، او را با خود به غار ثور بُرد. با اين حال، وى براى آن كه ردّ پايى از خود باقى بگذارد، در طول مسير، ريشه دستار و «گاورس» يا ارزن به زمين مى‏ريخت. ناقض سوگند مى‏خورد كه چنين ماجرايى را تا كنون نشنيده است. وانگهى «و حديث گاورس؛ ندانم كه بوبكر در آن نيم شب تاريك در مكّه بى‏اتّفاق و عزم، آن همه گاورس از كجا آورد تا بدانى كه حوالات به محالات است». ۳
مدّعى بر اين باور است كه در جريان جنگ جمل، «حق با على بود»؛ ۴ امّا براى حلّ اشكالى كه ممكن است به ذهن برسد و ناقض نيز بدان اشاره كرده است، در ادامه مى‏نويسد: «و عايشه و طلحه و زبير توبه كردند». ۵ ناقض، هشيارانه و همچون

1.همان، ص ۵۵۶.

2.همان، ص ۱۱۴.

3.همان، ص ۲۴۷.

4.همان، ص ۴۴۲.

5.همان، ص ۴۴۳.

صفحه از 434