اخلاق و آيين جدل در كتاب «نقض» - صفحه 430

«اگر اميرى كدخدايى داشتى رافضى، بسى رشوت به دانشمندان سنّى دادى تا ترك را گفتندى: او رافضى نيست، سنّى يا حنفى است. اكنون كدخدايان همه تركان و حاجب و دربان و مطبخى و فرّاش بيشتر رافضى‏اند و بر مذهب رفض مسئله مى‏گويند و شادى مى‏كنند بى‏بيمى و بى‏تقيه‏اى».
ناقض، اين اعتراف ضمنى را فرصتى براى حمله مى‏شمارد و از استمرار خيانت و رشوه‏خوارى در ميان برخى از عالمان اهل سنّت سخن به ميان مى‏آورد و مى‏گويد: « ما پنداشتيم كه دانشمندان مجبّره اكنون است كه نامعتمدند و فتوا به‏دروغ كنند و رشوت ستانند. پس به قول اين مجبّر معلوم شد كه هميشه اين سيرت داشته‏اند و از سلف به خلف رسيده است. مبارك باد و تا باد چنين باد كه همه دشمنان على مرتضى،خائن و نامعتمد و حرام‏خواره و دروغ‏زن باشند!». ۱
آن گاه بر اين اعتراف، سه نتيجه بار مى‏كند: نخست آن كه آنان رشوه مى‏گرفته‏اند، حال آن كه رسول خدا رشوه‏دهنده و رشوه‏گيرنده را لعنت كرده است. دوم آن كه وى به دروغگويى عالمان مقبول خود «گواهى داده است كه رافضى را سنّى خوانند و بر تركانِ مسلمانان تلبيس كنند و حق بازپوشند و باطل ظاهر گردانند براى سيم دنيا». سوم، آن كه به خيانتكارى آنان در امانت و بى‏اعتبارى‏شان اعتراف كرده است. از اين منظر، كسانى كه براى امور دنيوى حاضر به شهادت دروغ هستند، چگونه مى‏توان در امور دينى بر آنان اعتماد ورزيد؟ «لا إيمان لمن لا أمانه له». ۲

ب. ملاحظاتى در باب اين كتاب‏

كتاب حاضر، سخت جدلى است با آميزه‏اى از نگرش كلامى و استدلالى، و همان گونه كه نويسنده گفته است، مانند ديگر كتاب‏هايش نيست و نبايد انتظار آن دقت‏ها را از آن داشت. در واقع، در موارد متعدّدى، هدف اين كتاب، «اسكات» يا «افحام» خصم

1.همان، ص ۱۱۳.

2.همان، ص ۱۱۴.

صفحه از 434