اخلاق و آيين جدل در كتاب «نقض» - صفحه 432

مى‏شمارد و مى‏گويد: «پس اين لقب چو از آدم بگذرى همه انبيا را بشايد و همه اوليا را محتمل باشد»؛ ۱ امّا به نظر مى‏رسد كه در اين جا ناقض، اشتباه كرده است. مقصود مدّعى از تعبير رافضيان يا شيعيان، پيروان على عليه السلام و معتقدان به خلافت بلافصل اوست. حال آن كه تعبير شيعه در قرآن كريم، به معناى لغوى و مرادف «پيرو و ياور و مقتدى» است. لذا يكى شمردن اين دو و اين گونه پاسخ دادن به مدّعى، با منطق برهانى سازگار نيست.
سه. عبد الجليل رازى در نوشته خود، اشاره‏وار به ستيز با فلاسفه مى‏پردازد و در برابر تهمت همسويى شيعيان با فلاسفه، ادعا مى‏كند كه: «كتب ايشان در تقويت توحيد و تربيت اسلام و ردّ بر فلاسفه و زنادقه و دهريان معروف و مشهور است». ۲ چنين ادّعاى گزافى و اين گونه زنادقه را در كنار فلاسفه نهادن، بيشتر با منطق آن مدّعى سازگار است، نه كسى كه از قوّت عقل و نظر سخن مى‏گويد. بويژه آن كه وى خود سخت متأثّر از واژگان، ادبيات و ساختار فلسفى‏است و حتّى تعبير فلسفى «قديم تعالى» را در مقام نام بردن از خداوند به كار مى‏گيرد. ۳
چهار. در طول اين جدل‏نامه، گاه شاهد اشارات و داستان‏هايى هستيم كه از نگاه امروزين، زننده قلمداد مى‏شود، مانند داستان آن عجوزه ۴ كه به پيشبرد بحث چندان كمكى نمى‏كند. مگر آن كه عرف آن روزگار را سازگار با اين گونه داستان‏ها بدانيم.
پنج. گاه نيز شاهد اشارات طنزآميزى در اين كتاب هستيم، مانند تعريض عبد الجليل به مدّعى در تعبير «قمى رافضى» و تأكيد بر اين كه با بودن «قمى» نيازى به تأكيد بر رافضى بودن او نيست. ۵
شش. وى اشاره مى‏كند كه حضرت موسى عليه السلام هنگامى كه به مدين مى‏رفت، «با

1.همان، ص ۲۰۷.

2.همان، ص ۲۴.

3.همان، ص ۵۶۶.

4.همان، ص ۲۵۴.

5.همان، ص ۲۵۲.

صفحه از 434