مهارت نويسنده و فقط در حدّ امكان، اين تصديق براى عموم حاصل مىشود. مثلاً آن جا كه مىخوانيم:
و آنچه گفته است كه: «اند سال بر منبرهاى اسلام، على را لعنت كردند»، انصاف اين است كه چون خواجه مصنٌف باشدآن منبر كه بر وى على عليه السلام را لعنت كنند، آن را منبر اسلام خواند كه اسلام به دوستى على عليه السلام اسلام باشد و آن منبر كه بر آن على عليه السلام را لعنت كنند، منبر بدعت و كفر و ضلالت باشد. ۱
4. مناظره شعرى
از آن جا كه بيشتر انسانها تحت تأثير احساسات و تخيّلات و عواطفاند، لذا مناظره كننده نيز در برخى موارد به جهت تأثيرگذارى بر عواطف مردم، از شعر استفاده مىكند. شعر، كلامى است خيالانگيز كه از گفتههاى هموزن و قافيه مساوى، تشكيل شده باشد. در كتاب نقض، نمونههاى شعرى بسيار است؛ امّا آن جا كه در مقام احتجاج به كار گرفته شده باشند، بسيار موردى و اندك اند. امّا به هر ترتيب، از اين نمونههاى شعرى است:
و آنچه از سر بى ادبى و غايت بغض و خارجئى گفته است كه: «علويان را نه هنر بود و نه زهره»، از ... مجبّرى نداند كه مايه هر هنرى و اصل هر شجاعتى، ايشاناند و از نعت و منقبت ايشان قرآن، ملان است و اخبار، بىنهايت و اشعار، بسيار تا آن كه شعراى عالم واحد الوف مدايح ايشان به نظم آوردهاند تا شاعرى مىگويد:
إليكم كلّ مكرمة تؤولإذا ما قيل: جدُّكُمُ الرسول
كفاكم من مديح الخلق طرّاًإذا ما قيل: اُمُّكُمُ البتول.۲
5. مناظره مغالطى
مغالطه و سفسطه، آن است كه انسان، از قياساتى كه شبيه برهان است براى محكوم كردن دشمن خود استفاده كند، در حالى كه در واقع، آن را نمىتوان برهانى ناميد؛ زيرا يا در شكل و صورت قياس اشكال دارد يا از نظر ماده قياس. مغالطه كننده نيز از