مناظره و وحدت در كتاب «نقض» - صفحه 453

مهارت نويسنده و فقط در حدّ امكان، اين تصديق براى عموم حاصل مى‏شود. مثلاً آن جا كه مى‏خوانيم:
و آنچه گفته است كه: «اند سال بر منبرهاى اسلام، على را لعنت كردند»، انصاف اين است كه چون خواجه مصنٌف باشدآن منبر كه بر وى على عليه السلام را لعنت كنند، آن را منبر اسلام خواند كه اسلام به دوستى على عليه السلام اسلام باشد و آن منبر كه بر آن على عليه السلام را لعنت كنند، منبر بدعت و كفر و ضلالت باشد. ۱

4. مناظره شعرى‏

از آن جا كه بيشتر انسان‏ها تحت تأثير احساسات و تخيّلات و عواطف‏اند، لذا مناظره كننده نيز در برخى موارد به جهت تأثيرگذارى بر عواطف مردم، از شعر استفاده مى‏كند. شعر، كلامى است خيال‏انگيز كه از گفته‏هاى هم‏وزن و قافيه مساوى، تشكيل شده باشد. در كتاب نقض، نمونه‏هاى شعرى بسيار است؛ امّا آن جا كه در مقام احتجاج به كار گرفته شده باشند، بسيار موردى و اندك اند. امّا به هر ترتيب، از اين نمونه‏هاى شعرى است:
و آنچه از سر بى ادبى و غايت بغض و خارجئى گفته است كه: «علويان را نه هنر بود و نه زهره»، از ... مجبّرى نداند كه مايه هر هنرى و اصل هر شجاعتى، ايشان‏اند و از نعت و منقبت ايشان قرآن، ملان است و اخبار، بى‏نهايت و اشعار، بسيار تا آن كه شعراى عالم واحد الوف مدايح ايشان به نظم آورده‏اند تا شاعرى مى‏گويد:
إليكم كلّ مكرمة تؤول‏إذا ما قيل: جدُّكُمُ الرسول‏
كفاكم من مديح الخلق طرّاًإذا ما قيل: اُمُّكُمُ البتول.۲

5. مناظره مغالطى‏

مغالطه و سفسطه، آن است كه انسان، از قياساتى كه شبيه برهان است براى محكوم كردن دشمن خود استفاده كند، در حالى كه در واقع، آن را نمى‏توان برهانى ناميد؛ زيرا يا در شكل و صورت قياس اشكال دارد يا از نظر ماده قياس. مغالطه كننده نيز از

1.همان، ص ۴۷۸.

2.همان، ص ۴۷۸ - ۴۷۹.

صفحه از 456