واضح است _ ، آن را بزرگانی از شیعه چون شیخ مفید و غیره نپذیرفتهاند1.
از این کلام محقق حلی فهمیده نمیشود که ایشان وجود احادیث تقیهای را در کتب معتبر حدیثی نپذیرفته است، بلکه این عبارت فقط، به ویژه با توجه به اشکالات و پاسخهای ایشان در ادامه روایت، به همین مقدار دلالت دارد که ایشان روایات عمل به خبر مخالف عامه را خبر واحد میدانند و بر این باور است که خبر واحد نمیتواند مسأله علمی را اثبات کند. البته مرحوم جمال الدین، صاحب کتاب معالم الدین، کلام محقق را ضعیف دانسته و به استدلال وی این چنین پاسخ داده است:
اثبات چنین مسألهای با خبر معتبر واحد منعی ندارد، و چه دلیلی برای منع است؟2.
و تنها توجیهی که ممکن است برای این نسبت داده شود، این است که منظور محقق حلی از جمله «مع انه قد طعن فیه فضلاء من الشیعة کالمفید و غیره»، همان عبارتی از شیخ مفید باشد که از ایشان نقل شد و وی در این عبارت، کلام شیخ مفید را تأکید نموده است.
همچنین از کسانی که به این نظریه تصریح نمودهاند، مرحوم شیخ محمد حسن نجفی، صاحب کتاب جواهر الکلام است. ایشان به صورت مفصل به این نکته پرداخته است. از مجموع عبارات ایشان، آن چه به دست میآید، عبارت است از این که وی:
1. قایل به شناخته شدن روایات تقیهای از سوی اصحاب خاص بوده است؛
2. روایات تقیهای از سوی اصحاب در اصول روایی ذکر نشده است؛
3. اگر معدودی از این روایات در کتب باقی گذاشته شده باشد، دلیل خاصی داشته و دارای شواهدی است.
1.معارج الاصول، ص۱۵۶ که عبارت ایشان چنین است:«المسألة التاسعة: قال الشیخ ره: [إذا تساوت] الروایتان فی العدالة و العدد عمل بأبعدهما من قول العامة، و الظاهر [أن] احتجاجه فی ذلک بروایة رویت عن الصادق علیه السلام و هو اثبات لمسألة (علمیة) بخبر واحد، و ما یخفی علیک ما فیه، مع انه قد طعن فیه فضلاء من الشیعة كالمفید، و غیره».
2.. معالم الدین و ملاذ المجتهدین، ص۲۵۵: «و هو ضعیف: أما أولاً فلان رد الاستدلال بالخبر، بأنه إثبات لمسألة علمیة بخبر الواحد، لیس بجید، إذ لا مانع من إثبات مسألة بالخبر المعتبر من الآحاد. و نحن نطالبه بدلیل منعه. نعم هذا الخبر الذی أشار إلیه لم یثبت صحته فلا ینهض حجة. و أما ثانیاً، فلان الافتاء بما یحتمل التأویل و إن كان محتملاً إلا أن احتمال التقیة علی ما هو المعلوم من أحوال الائمة علیهم السلام ، أقرب و أظهر، و ذلک كاف فی الترجیح فكلام الشیخ عندی هو الحق».