است از همان اندیشهها و مفاهیمی كه در قرآن آمده و در عین حال، واگویهای است از دعایی كه در دورانهای پیش از اسلام، نازل شدهاند. این دعاهاییكه از طریق راویان ثقه به ما منتقل شده و در زبانها و دستها، نسل در نسل گردیده، در واقع پژواک و انعكاس معارف قرآنی است. پس هنگامی كه قرآن بر آن دلهای پاک _ كه ظرف معارف قرآن بودند_ نازل شد، این معارف بر زبانهای آنان جاری شد و با دعاهای خود آن را بیان كردند. بنا بر این، ممكن نیست كه این دعاها از قرآن گسسته شوند. كارشناسان بزرگ معارف الهی بر آن هستند كه دعاهایی كه از معصومان علیهم السلام رسیده است، هر كدام مقامی از مقامات انشایی و علمی ائمه دین است۱ امام امت رحمه الله علیه میفرماید:
...آن قدر معارف در ادعیه هست كه احصا نمیتوان كرد، لسان قرآن است. ادعیه، شارح قرآن هستند، مردم را نباید جدا كرد از دعا...، قرآن و دعا از هم جدا نیستند همان طور كه پیامبر هم از قرآن جدا نیست، ادعیه و قرآن و اینها همه با هماند، و نباید از این بركات مردم را دور كرد، باید مردم را به این سفرة پهن الهی كه قرآن و سنّت و ادعیه باشد، دعوت كرد، تا هر كس به اندازه خودش استفاده بكند۲.
پس آبشخوری كه اندیشههای امامان از آنها سرچشمه گرفته و بیشترین تأثیر را بر فکر و روح آن انوار پاک گذاشته، قرآن کریم است. البته این امری طبیعی است؛ چه آن که از سویی پیوند قرآن و عترت پیوندی ازلی و ابدی و همیشگی است كه در اصل و ذات، از یك گوهرند و چون یك روح در دو كالبد، در حشر و نشر و نیز قیامت، آن دو به هم پیوستهاند. گواه این مدعا حدیث متواتر « ثقلین» و روایات صحیح السند فراوان دیگری از قبیل حدیث «معیت» و غیر آن است و از دیگر سوی، انس ویژه آن قدسیان با قرآن كریم از زمان کودکی، روح و جانشان را در پرتو وحی شکل داده و قرآن را بر ذهن و اندیشه آنان چیره ساخته است. سیره زندگی درخشانشان در عمل آكنده از دستورهای قرآن بود، هرگز از قرآن _ از نظر فكر وگفتار و عمل در همه ابعاد _ جدا نشدند، بلكه تندیس قرآن و به عبارت روشنتر، تجلیگاه قرآن و مفسّران همدم آن بودهاند؛ از این رو، به عنوان قرآن ناطق معرفی شدهاند. چند نمونه از این انس و پیوند كه وامگیری ایشان را از قرآن هویدا و مبرهن میسازد، از نظر میگذرانیم:
1.رساله نورٌ علی نور، ص۳۱.
2.تفسیر سوره حمد، ص۱۹۲.