اقتباس؛ گونه‌اي از تجلي قرآن در نيايش معصومان عليهم السلام - صفحه 92

است از همان اندیشه‏ها و مفاهیمی كه در قرآن آمده و در عین حال، واگویه‌ای است از دعایی كه در دوران‌های پیش از اسلام، نازل شده‏اند. این دعاهایی‏كه از طریق راویان ثقه به ما منتقل شده و در زبان‌ها و دست‌ها، نسل در نسل گردیده، در واقع پژواک و انعكاس معارف قرآنی است. پس هنگامی كه قرآن بر آن دل‌های پاک _ كه ظرف معارف قرآن بودند_ نازل شد، این معارف بر زبان‌های آنان جاری شد و با دعاهای خود آن را بیان كردند. بنا بر این، ممكن نیست كه این دعاها از قرآن گسسته ‏شوند. كارشناسان بزرگ معارف الهی بر آن هستند كه دعاهایی كه از معصومان علیهم السلام رسیده است، هر كدام مقامی ‌از مقامات انشایی و علمی ‌ائمه دین است۱ امام امت رحمه الله علیه می‌فرماید:
...آن قدر معارف در ادعیه هست كه احصا نمی‌توان كرد، لسان قرآن است. ادعیه، شارح قرآن هستند، مردم را نباید جدا كرد از دعا...، قرآن و دعا از هم جدا نیستند همان طور كه پیامبر هم از قرآن جدا نیست، ‌ادعیه و قرآن و این‌ها همه با هم‌اند، و نباید از این بركات مردم را دور كرد، باید مردم را به این سفرة پهن الهی كه قرآن و سنّت و ادعیه باشد، ‌دعوت كرد، تا هر كس به اندازه خودش استفاده بكند۲.
پس آبشخوری كه اندیشه‌های امامان از آنها سرچشمه گرفته و بیشترین تأثیر را بر فکر و روح آن انوار پاک گذاشته، قرآن کریم است. البته این امری طبیعی است؛ چه آن که از سویی پیوند قرآن‌ و عترت‌ پیوندی‌ ازلی‌ و ابدی‌ و همیشگی‌ است كه در اصل‌ و ذات‌، از یك‌ گوهرند و چون‌ یك‌ روح‌ در دو كالبد، در حشر و نشر و نیز قیامت، آن‌ دو به‌ هم‌ پیوسته‌اند. گواه این مدعا حدیث متواتر « ثقلین» و روایات صحیح السند فراوان دیگری از قبیل حدیث «معیت» و غیر آن است و از دیگر سوی، انس ویژه آن قدسیان با قرآن كریم از زمان کودکی، روح و جانشان را در پرتو وحی شکل داده و قرآن را بر ذهن و اندیشه آنان چیره ساخته است. سیره زندگی درخشانشان در عمل آكنده از دستورهای قرآن بود، هرگز از قرآن _ از نظر فكر وگفتار و عمل در همه ابعاد _ جدا نشدند، بلكه تندیس قرآن و به عبارت روشن‌تر، تجلی‌گاه قرآن و مفسّران همدم آن بوده‌اند؛ از این رو، به عنوان قرآن ناطق معرفی شده‌اند. چند نمونه از این انس و پیوند كه وام‌گیری ایشان را از قرآن هویدا و مبرهن می‌سازد، از نظر می‌گذرانیم:

1.رساله نورٌ علی نور، ص۳۱.

2.تفسیر سوره حمد، ص۱۹۲.

صفحه از 108