إنَّ مِن أحَبِّ عِبادِ اللّهِ إلَیهِ عَبداً أعانَهُ اللّهُ عَلی نَفسِهِ، فَاستَشعَرَ الحُزنَ، و تَجَلبَبَ الخَوفَ، فَزَهَرَ مِصباحُ الهُدی فی قَلبِهِ، و أعَدَّ القِری لِیَومِهِ النّازِلِ بِهِ، فَقَرَّبَ عَلی نَفسِهِ البَعیدَ، و هَوَّنَ الشَّدیدَ. نَظَرَ فَأَبصَرَ، و ذَكَرَ فَاستَكثَرَ، وَ ارتَوی مِن عَذبٍ فُراتٍ سُهِّلَت لَهُ مَوارِدُهُ، فَشَرِبَ نَهَلاً،۱و سَلَکَ سَبیلاً جَدَدا.۲قَد خَلَعَ سَرابیلَ الشَّهَواتِ، و تَخَلّی مِنَ الهُمومِ، إلاّ هَمّاً واحِداً انفَرَدَ بِهِ، فَخَرَجَ مِن صِفَةِ العَمی و مُشارَكَةِ أهلِ الهَوی، و صارَ مِن مفاتیحِ أبوابِ الهُدی، و مَغالیقِ أبوابِ الرَّدی. قَد أبصَرَ طَریقَهُ، و سَلَکَ سَبیلَهُ، و عَرَفَ مَنارَهُ، و قَطَعَ غِمارَهُ، وَ استَمسَکَ مِنَ العُری بِأَوثَقِها، و مِنَ الحِبالِ بِأَمتَنِها، فَهُوَ مِنَ الیَقینِ عَلی مِثلِ ضَوءِ الشَّمسِ۳؛
از محبوبترینِ بندگان خدا در نزد او، بندهای است كه خداوند، او را در برابر نفسش یاری كرده است. در نتیجه، آن بنده، اندوه را جامه زیرین خویش قرار داده است و ترس [از خدا و عذاب الهی] را جامه رویین خود. چراغ هدایت، در دل او افروخته گشته است و وسایل پذیرایی را برای روزی كه میهمانش میشود (پس از مرگ و روز قیامت)، آماده ساخته است. دور را در نظر خویش، نزدیک، و سخت را آسان نموده است. نگریست و دید، و [خدا و قیامت را] یاد كرد و [بر عمل و تلاش خود] افزود، و از چشمه شیرین و گوارایی كه آبشخورهایش برای او هموار شده است، نوشید و سیر نوشید، و راه همواری را پویید، جامه خواهشها را [از تن نفس خویش] بركَنْده است و از هر آرمانی تهی شده است، مگر یک آرمان كه خود را در آن منحصر كرده است. بدین سبب، از كوری [باطنی] و مشاركت با هوسرانان، بیرون آمده است و خود، از كلیدهای درهای هدایت و قفلهای دریای هلاكت شده است. مسیر خویش را دیده است و راه خود را پیموده است و نشانههای راهش را شناخته است و سختیها و خطرهای آن را درنوردیده است و به محكمترین حلقهها و استوارترین ریسمانها، چنگ آویخته است. پس یقینی به روشنی پرتو خورشید دارد.
آیات دیگری نیز به این نوع هدایت اشاره دارند؛ مانند:
وَ إِن تُطِیعُوهُ تهْتَدُوا۴؛
1.. یقال: أنهلتُهُ، إذا سقَیتَه حتّی رَوِی، و نَهِلَ البعیرُ نَهَلاً، شرب الشرب الأوّل حتّی رَوِی فهو ناهِل (المصباح المنیر، ص۶۲۸ «نهل»).
2.. المكانُ الجَدَدُ، أی المستوی من الأرض (النهایة، ج۱، ص۲۴۵ «جدد»). در اینجا به عنوان استعاره به کار رفته است.
3.. نهج البلاغة، خطبه۸۷؛ أعلام الدین، ص۱۲۷؛ شرح ابن میثم علی مئة كلمة للجاحظ، ص۲۲۸؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۵۶، ح۳۶.
4.. سوره نور، آیه۵۴.