نمونه 1
ایشان ذیل آیه شریفه 110 سوره انعام روایتی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام که (وَ نُقَلِّبُّ أفئدتَهُم وَ أَبصَارَهُم كَما لم یؤمنوا بِه أوّل مَرَّةٍ...) را مربوط به عدم ایمانِ آنها هنگام أخذ میثاق میداند، ضمن ردّ این تفسیر، معتقد است ظاهر سیاق میگوید که مراد از عدم ایمان در آیه، عدمِ ایمان آنها به قرآن در اول دعوت است، نه هنگام أخذ میثاق ۱.
نمونه 2
علامه ذیل آیه ۴ سوره احقاف: (إئتونی بِكتابٍ من قَبلِ هذا أو أثارةٍ من علمٍ إن كنتم صَادقین)، روایتی از الدرّ المنثور میآورد که «أو أثارة من علمٍ» را به «خط» تفسیر میکند. ایشان معتقد است شاید مراد از «خط» کتابِ مکتوبِ موروث از انبیا یا علمای گذشته باشد؛ اما این که برخی از روایات، این بخش از آیه را به «خط زیبا و حسن» تفسیر نمودهاند، خلاف سیاق احتجاج آیه است ۲.
پذیرش روایات تفسیری
هر چند این نوع تعامل در المیزان مشاهده میشود ولی به نسبت ردّ روایات تفسیری حجم كمتری از «بحث روایی» را به خود اختصاص داده است.
در این جا به نمونههایی از این تعامل اشاره میكنیم:
نمونه 1
علامه طباطبایی ذیل آیه (فَلمّا جَنَّ علیه اللیل رأی كوكباً قال هذا ربی)۳ روایتی طولانی را از عیون أخبار الرضا نقل میكند كه مضمون روایت این است كه مأمون در مجلسی از امام رضا علیه السلام در باره عقیده به عصمت انبیا میپرسد و از حضرت میخواهد در باره آیه شریفه یاد شده توضیح دهد. امام رضا علیه السلام در این روایت، كلمات حضرت ابراهیم علیه السلام را بر سبیلِ انكار و إستخبار میداند، نه إخبار و إقرار كه با عصمتِ انبیا ناسازگار گردد. علامه طباطبایی، ضمن تأیید مضمون روایت به واسطه سیاقِ آیات، روایات دیگری را _ كه مؤید این مضمون است _ میآورد ۴.
نمونه 2
علامه طباطبایی در بحث روایی در باره آیه (صبغة الله و من أحسن...)۵ روایتی از معانی الاخبار، از امام صادق علیه السلام نقل میكند که صبغه را به اسلام تفسیر نموده، علامه نیز آن را