شود. نیز روایت دیگری از ابن عباس روایت كردهاند كه در تفسیر جمله (فَإِن جَآؤُوكَ فَاحْكُم بَيْنَهُم أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ) گفته است که این جمله به وسیله جمله (فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ) نسخ شده است ۱.
علامه معتقد است آنچه از مضمون آیات استفاده میشود، غیر از آن چیزی است كه این روایات میگوید و آنچه از آیات برمیآید، با مسأله نسخ سازگار نیست. او این ادعای خود را مستند به اتصال سیاق آیات میكند و میگوید:
آنچه از مضمون این آیات به دست میآید، عدم موافقت آیات با این نسخ است؛ چرا كه اتصال و پیوستگی آیات _ كه از سیاق آن به دست میآید _ حكم میكند كه این دسته آیات به صورت دفعی و یكباره نازل شدهاند. بنا بر این، در این حالت، نسخ برخی آیات توسط برخی دیگر، هیچ معنا و مفهومی ندارد؛ به علاوه این كه آیه (فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ) آیه مستقلی نیست، بلكه جملهای است كه معنایش جز با جملههای قبلش تمام نمیشود. پس معنا ندارد كه خود به تنهایی ناسخ باشد... و نكته آخر، این كه همان طور كه در اول سوره هم گفته شد، سوره مائده ناسخ است، نه منسوخ (چون از آخرین سورههای نازل شده بر پیامبر است) ۲.
تعامل سیاق با روایات مربوط به قرائات
مسأله قراءت با تفسیر ارتباط مستقیمی دارد. صاحب المیزان در تفسیر قرآن به بحث قراءتهای مختلف اهمیت چندانی نمیدهد (این مطلب در كل تفسیر المیزان كاملاً مشهود است).
البته شاید پرداختن به این بحثها را لازم نمیبیند، ولی به طور كلی آن را نادیده نمیگیرد و در مواردی در باره آن اظهار نظر میكند. گاهی بعضی از قراءتها را نوعی تفسیر برای آیه میداند، نه نزول لفظی؛ مانند آیه (فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً)۳ كه در ذیل آن چند روایت از عامه و خاصه نقل میكند كه در آنها جمله «إلی أجل مسمی» را بعد از كلمه «منهنّ» اضافه كردهاند. آن گاه در ذیل آن میگوید که شاید مراد از این قبیل روایات، معنای مقصود از آیه باشد، نه نزول لفظ آن ۴. با این حال، زمانی نیز از سیاق در تعیین قراءت صحیح از ناصحیح بهره میگیرد.
به عنوان نمونه، صاحب المیزان در قراءت جمله (حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ) در آیه (أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ... حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ)۵ میگوید: