قرآنی آن را بر واژگان قرآنی تطبيق كرده و از رهگذر آن، دانش «ترادف در قرآن» را سامان دادهاند. ترادف در لغت، از ریشه ردف به معنای آمدن چيزی پس از چيز ديگر است ۱؛ اما در معنای اصطلاحی آن اتفاق نظری نيست. آنان كه به وجود ترادف در زبان عربی و قرآن باور دارند، مانند اصعمی، امام فخر رازی، زجاج، ابن خالویه، فیروزآبادی ترادف را عبارت از اتحاد دو يا چند واژه در معنای مراد (مصداق) دانستهاند ۲. البته تعریفی که فخر رازی ارئه کرده، دارای شروطی است. ایشان مینویسند:
ترداف همان الفاظ واحدی هستند که دلالت بر معنای واحد به اعتبار واحدی دارند۳.
عدهای دیگر گفتهاند ترداف آن است که دو یا چند لفظ مفرد به طور حقیقت و به طور مستقل و اصیل و از جهت یکسان و در محیط زبانی واحد و مشترک بر معنای واحدی دلالت کنند۴.
و منكران آن، مانند ابن فارس، غزالی، ترادف را عبارت از اتحاد دو يا چند واژه در معنا به طور مطلق، اعم از معنای مراد و غير آن تلقی كردهاند ۵. جرجانی با لحاظ اين دو ديدگاه در تعريف ترادف گفته است:
وقتی دو چیز در یک مفهوم یکی باشند میگویند مترادف هم هستند و ترداف بر دو معنا اطلاق میشود اول اتحاد در مصداق و دوم اتحاد در مفهوم۶.
اولین کسی که در این زمینه کتابی با عنوان ما اختلف الفاظه و اتفقت معانیه به نگارش درآورده، اصعمی است.
گفتنی است كه پيشينيان، بسياری از واژگان قرآن را با واژگان ديگری معنا میكردند؛ برای مثال، ابن عباس «يُؤمِنونَ» را به «يصدّقون» و «الحَمدُ لِله» را به «الشكر لله» معنا و تفسير كرده است. اين میتواند بر وجود ترادف در نظر قایلین به ترداف دلالت كند. اين تلقی در ميان معتقدان به وجود ترادف از گذشته تاكنون وجود داشته است.
اگر این تعریف را بپذیریم، در روایات زیادی از این شیوه برای بیان معنای واژه استفاده شده است که در زیر به چند نمونه اشاره میکنیم:
1. در آیه (تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ)۷، در روایتی از صادقین علیهما السلام آمده است: تتجافی ای ترتفع ۸. میدانیم که تتجافی از جفو گرفته شده و در لغت به معنای فاصله گرفتن و دور شدن از چیزی است ۹. لغویون و مفسران در ذیل این واژه نوشتهاند: تتجافی ای ترفع و تنبوا عن الفرش ۱۰. یعنی این واژه را به معنای بلند شدن گرفتهاند؛ هر چند که این عبارت، عبارتی کنایی
1.لسان العرب، ج۵، ص۱۸۹ ـ ۱۹۰، «ردف»
2.المحصول فی علم الاصول، ص۹۳
3.همان
4.الترادف فی القرآن الکریم، ص۳۵
5.المستصفی، ج۱، ص۳۱
6.التعريفات، ص۷۷
7.سجده/۱۶
8.البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۹۷
9.المصباح المنیر، ج۲، ص۱۰۴
10.مجمع البحرین، ج۱، ص۸۸