که در اینجا مراد از آمدن، آمدن حقیقی نیست؛ همان طور که در کلام امام پیداست، به معنای آمدن امر خداوند است.
۴. همچنین در آیه (وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ)، عدهای با توجه به این آیه، مسأله رؤیت خداوند را مطرح کردهاند؛ در حالی که آیه معنای مجازی دارد و در کلام امام رضا علیه السلام آمده است:
این صورتها درخشان بوده و منتظر ثواب پروردگارش بوده است۱.
و در روایت دیگری آمده آنها به نور پرودگارشان مینگرند.
بیان توسیعی
شکی نیست که جانمایه تدبر و فهم قرآن کریم بر مبنای الفاظ است و قرآن برای کسانی قابل فهم و استناد است که با واژگان قرآن آشنایی داشته باشند و اساس استنباط را بر روابط معنایی آن قرار دهند، اما مدار فهم معانی، کدام است؟ معانی که در زمان نزول رایج بوده یا میتواند اعم از آن باشد؟ مشهور در میان مفسران کلام وحی، آن است که باید هنگام فهم قرآن، معانی واژهها را بر اساس آنچه در عصر نزول استعمال شده، مبنا قرار داد و بیشتر از آن پیش نرفت. اما کسان دیگری گفتهاند که اگر واژه هیچ نوع ظرفیت توسعه معنا را نداشته باشد و شمول معنایی به خود نگیرد، محدود در همان چیزی میشود که مخاطبان عصر نزول فهمیدهاند و برداشتها به حساب تغییر در معنا تلقی میگردد. اما اگر واژه در ساختار استعمالش چنین ظرفیتی دارد و توسعه معنا را به لحاظ مفهوم یا مصداق میتوان به حساب شمول معنایی گرفت، دلیلی ندارد که فهم معانی محدود به فهم مخاطبان عصر نزول به ویژه صحابه و تابعین شود و سلف صالح مبنای فهم قرآن قرار گیرد، میتوان معنا را بر مبنای ظرفیت پذیری چند معنایی قرار داد که شواهد کلامی و قراین و بافت کلام با آن مساعدت میکند. به نظر میرسد که کلمات و آیات قرآن قرآن قابل حمل بر چندین معنا است. از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل شده است:
لایکون الرجل فقیهاً کل الفقه حتی یری للقرآن وجوهاً کثیرة.
منظور از وجوه نظام چند وجهی و توسعه معنوی الفاظ قرآن است که در معانی بسیار به کار گرفته شده است. یا از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده: «القرآن حمال ذو وجوه». و روایات بسیار دیگری که به این مضمون رسیده و همگی در اثبات چند معنایی بودن و داشتن ظرفیت توسعه کلام الهی است. از طرفی، کتابهای بسیاری در باره معانی القرآن نوشته شده و این چند وجهی بودن زبان نشان داده شده است. از معروفترین این کتابها معانی القرآن علی بن حمزه کسایی، ابو عبیده معمر بن سلام (م۲۱۰ق)، یحیی بن زیاد فراء (م۲۰۷ق)، محمد بن یزید مبرد (م۲۸۵ق)، ابو العباس ثعلب (م۲۹۱ق)، اخفش (م۲۱۱ق)، ابن کیسان (م۲۹۹ق)، ابن انباری، ابو علی فارسی،
1.البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۵۳۸