سیره پزشکی معصومان علیهم السلام
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
با مراجعه به کتب سیره و تاریخ، با گزارشهایی از مراجعه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به پزشک در هنگام بیماری مواجه میشویم؛ برای مثال، در کتاب نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام، به نقل یکی از همسران ایشان آمده:
حضرت [در اواخر عمر] بسیار بیمار مىشد و پزشکان عرب و عجم نزد او مىآمدند و وصف معالجه مىنمودند و ما عمل مىکردیم.۱
برخی روایتها نیز حکایتگر این هستند که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بیماران را به پزشک ارجاع میدادند؛ برای نمونه، در بحارالانوار چنین روایت شده است:
و روی ... أن رجلا جرح على عهد رسولالله صلی الله علیه و آله فقال: ادعوا له الطبیب فقالوا یا رسول الله و هل یغنی الطبیب من شیء؟ فقال: نعم ما أنزل الله من داء إلا أنزل له شفاء؛ مردى در زمان رسولخدا صلی الله علیه و آله زخم خورد و فرمود: برایش پزشکى بیاورید. گفتند: یا رسولالله، پزشک سودى دهد؟ فرمود: آرى خدا دردى نداده، جز آنکه درمانى برایش نهاده است.۲
در طبقات ابنسعد نیز درباره «حارث بن کلده» چنین آمده است: او پزشک عرب بوده و پیامبر صلی الله علیه و آله هر کس را که بیمار بود فرمان مىداد پیش او برود و از بیمارى خود از او بپرسد؛۳ برای نمونه، سعد بن ابى وقاص چنین میگوید:
بیمار شدم. پیامبر صلی الله علیه و آله به عیادت من آمدند و دست خود را میان سینهام نهادند که سردى و لطافت آن را در قلب خود احساس کردم، و به من فرمود: تو از لحاظ قلبی بیمارى؛ به حارثبنکلده ثقفى مراجعه کن که او طبیب است.۴
1.. نظام ادارى مسلمانان در صدر اسلام، ص۲۱۳. (با اصلاح جزئی ترجمه)؛ همچنین در الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۵ چنین آمده: وقتى بیمار بودند، عربها برخى از داروها را پیشنهاد مىكردند و پیامبر صلی الله علیه و آله خود را معالجه مىكرد و مردم غیرعرب هم گاه دارویى عرضه مىكردند و خود را با آن مداوا مىفرمود (كانت العرب تنعت له فیتداوى بما تنعت له العرب. و كانت العجم تنعت له فیتداوى).
2.. بحار الأنوار، ج۵۹، ص۷۲ (قابل توجه اینکه علامه مجلسی در مورد این روایت مینویسند: فائدة الحدیث الحث على التداوی و التشفی بالمعالجة و مراجعة الطب و أهل العلم بذلک و الممارسة؛ فایدۀ حدیث، تشویق بهمداوا كردن و درمانجویى از معالجه است و مراجعه به پزشک و دانشمندان طب).
3.. الطبقاتالکبری، ج۶، ص۳۹۲.
4.. همان، ج۳، ص۱۲۶. این گزارش در منابع متأخر نیز با اندک اختلافی نقل شده است (ر.ک: فروغ ابدیت، ص۵۸؛ ناسخ التواریخ زندگانی پیامبر، ج۲، ص۶۶۰).