نیز برای تأیید مباحث در دستور کار بوده است. در این مقاله پس از مفهومشناسی اعتکاف و واژگان مشابه، جایگاه و پیشینه آن بررسی شده و سپس آیات مربوط، تحلیل میشوند. آنگاه فضیلت اعتکاف از دیدگاه احادیث با نگاهی تحلیلی بررسی میشود.
مفهومشناسی اعتکاف
اعتکاف از ماده «عکف» است. صاحب معجم مقاییساللغه برای ریشه «ع ک ف» اصل معنایی قرار داده که بر مقابله و حبس دلالت دارد.۱ خلیل فراهیدی در العین آن را به توقف و ثبوت در مکانی معنا کرده۲ و ابنمنظور معنای مقیمشدن در مکان یا در کنار شیئی را ذکر کرده است که در حقیقت، برگرفته از همان ریشه «حبس» است.۳ مؤلف مصباحالمنیر نیز معنای مواظبت و مراقبت را بیان کرده است.۴ با جمعبندی اقوال و بررسی استعمالات روشن میشود که در همه مستعملات لغویِ مشتق از «عکف»، معنای «ملازمت» و «حبس» وجود دارد. معانی دیگر مانند: اقبال، اقامت، مواظبت و توقف که لغویون بیان کردهاند، مصادیق استعمالی معنای اصلی است که در همه آنها نوعی ملازمت وجود دارد.
مفاهیم دیگری همچون «عزلت» و«خلوتنشینی» با معنای لغوی اعتکاف بیارتباط نیستند؛ فردی که مسلک گوشهنشینی و عزلت اختیار میکند، به نوعی خود را در مکانی محبوس کرده و ملازم آن مکان شده است.۵ اما این مفهوم با آنچه از معنای اصطلاحی اعتکاف در اسلام وجود دارد، متفاوت است. «اعتکاف» در
1.. مادۀ عكف: العین و الكاف و الفاء أصلٌ صحیح یدلُّ على مقابلة و حبس. یقال: عَكَفَ یَعْكُفُ و یَعْكِفُ عُكوفاً، و ذلک إقبالک على الشَّىء لا تنصرف عنه... یقال: ما عَكَفَكَ عن كذا، أى ما حبسک. قال الله تعالى: وَ الْهَدْیَ مَعْكُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ (فتح: ۲۵)، (معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۱۰۸).
2.. العین، ج۱، ص۲۰۵، ماده عکف.
3.. قوله تعالى: یَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ (اعراف: ۱۳۸) أَی یُقیمون؛ و منه قوله تعالى: ظَلْتَ عَلَیْهِ عاكِفاً (طه: ۹۷) أَی مُقیماً: (لسانالعرب، ج۹، ص۲۵۵).
4.. عَكَفَ: عَلَى الشَّیءِ (عُكُوفاً) و (عَكْفاً) مِنْ بَابَیْ قَعَدَ و ضَرَبَ لَازَمَهُ وَ وَاظَبَهُ وَ قُرِئَ بِهِمَا فِی السَّبْعَةِ فِى قَوْلِهِ تَعَالَى یَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ (المصباح المنیر، ج۲، ص۲۴۲).
5.. و قال بعض المحقّقین: الخلوة عبارة عن تفرّد العبد فی موضع یخلو فیه عن جمیع الشواغل بما سوى الله من المحسوسات الظاهرة و الباطنة، و یصرف فیه همّته و نیّته إلى الإقبال على الله و التبتّل إلیه بكلّیته، فیحصل له الانس به و الوحشة من غیره (ریاض السالکین، ج۴، ص۲۱۱).