صحیح آن است که این دو، شخص واحد هستند...، چرا که نجاشی متعرّض صیرفی شده و او را توثیق کرده و متعرض ساباطی نشده است؛ به عکس شیخ که در الفهرست، تنها متعرض ساباطی شده ... حال اگر این دو، واقعاً متعدد بودند دلیلی نداشت که نجاشی، ساباطی را در کتاب خود ذکر نکند _ با این که او کتاب خود را بعد از الفهرست شیخ نگاشته و کتابش ناظر به کتاب شیخ است _ همچنین دلیلی نداشت که شیخ در الفهرست متعرض صیرفی نشود، با اینکه خود شیخ در رجالش تصریح کرده که اسحاق دارای کتاب است و الفهرست را نیز برای بیان صاحبان کتب و مصنفان گشوده است.
2. خود شیخطوسی در الرجال که برای ذکر اصحاب ائمه علیهم السلام تألیف شده، تنها نام «اسحاقبنعمار الکوفی الصیرفی»۱ را ذکر کرده۲ و متعرض شخصی با نام «اسحاق بنعمار الساباطی» ۳ نشده است، در صورتی که اگر او هم شخص دیگری از اصحاب امامصادق یا امامکاظم علیهما السلام بود، باید نام او را به طور جداگانه در یکی از ابواب کتاب خود میآورد.
3. نام اسحاقبنعمار، بهجز در رجال ابنغضائری در سایر کتب رجالی متقدم که به دست ما رسیده، ذکر شده است، امّا تنها در الفهرست شیخطوسی توصیف به «الساباطی» شده، در صورتی که اگر تعددی در کار بود و وی متغایر با «اسحاق صیرفی» بود، باید سایرین نیز ذکری از او میداشتند.
4. شیخصدوق به طور فراوان از «اسحاقبنعمار» روایت میکند، اما در مشیخه الفقیه تنها نام یک اسحاقبنعمار را میآورد و طریق خود را به او ذکر میکند، در صورتی که اگر این دو متعدد بودند، میبایست طریق خود به هر دو را ذکر و یا دستکم مراد خود از «اسحاق» مذکور را معین میکرد.
طریق تمییز «اسحاق»، بنا بر قول به تعدد
چنانچه گذشت، در موارد اشتراک اسم، بحث تمییز مشترکات جاری میشود؛ بنابراین قائلان به تعدد میبایست راههایی را برای تشخیص «اسحاقبنعمار»
1.. چنانچه گذشت قائلان به تعدد، اوصاف «الصیرفی»، «الکوفی» و «التغلبی» را قرینه بر «اسحاق بن عمار بن حیّان» میدانند.
2.. ر.ک: رجالالطوسی، ص۱۶۲، رقم۱۳۵.
3.. که طبق نظریه تعدد، وصف «الساباطی» قرینه بر «اسحاق بن عمار بن موسی» است.