کلباسی از جدّ خود نقل کرده است.۱
علامهمحمدباقرمجلسی رحمه الله علیه نیز که نتوانسته انتساب اسحاق به موسی ساباطی را بپذیرد، عبارت آخر روایت التهذیب را چنین توجیه کرده:
فالظاهر أن فاعل «قال» أولاً إسحاق بن عمار أو ابنسنان، و إسحاق المذکور ثانیاً هو إسحاق بن موسیبنجعفر روی عن أبیه علیه السلام ، و لم یصرح به تقیة، و یؤید ذلک التصریح بإسحاق ثانیاً، و لمیذکر نسبه إما تقیة، أو للاکتفاء بالروایة عن آبائه؛۲صحیح این است که گوینده «قال» اول، اسحاقبنعمار یا محمدبنسنان است و گوینده «قال» دوم، اسحاق بن موسی بن جعفر علیهما السلام است که فعل پدر خود امامکاظم علیه السلام را نقل کرده، اما نام ایشان را به خاطر تقیه نیاورده است، و مؤید این مطلب هم این است که در ذیل روایت دوباره نام اسحاق آمده (در حالی که اگر این اسحاق همان اسحاق بن عمار بود، نامش در صدر حدیث آمده بود و نیازی نبود که دوباره نام او به صورت اسم ظاهر ذکر شود) و عدم ذکر نسب پس از نام اسحاق، یا به خاطر تقیه بوده و یا به این خاطر که استناد به فعل آبا، قرینه بر اسحاق بن موسی بن جعفر علیهما السلام بوده است.
البته به نظر میرسد، صحیح این است که به دور از توجیهات بعید، حکم به وقوع تصحیف در نسخه التهذیب کنیم.
دلایل امامیبودن اسحاقبنعمار
صاحبان نظریه سوم معتقدند، منشأ توهم فطحیت در مورد اسحاقبنعمار برای شیخطوسی آن است که ایشان در الفهرست تصور کرده اسحاق، فرزند عمار ساباطیِ فطحیِ معروف است و در نتیجه او را در مذهب به پدرش ملحق کرده است. از این رو، دلیل اول و دوم _ که در ذیل بیان شده است _ مبتنی بر ردّ این تصور است.
1. در هیچ یک از اسناد روایات، «اسحاق بن عمار» با وصف «الساباطی» ذکر نشده و آنچه موجود است یا «اسحاق بن عمار» مطلق است و یا قرینهای بر «ابنحیّان» دارد؛۳ در صورتی که اگر اسحاقبن عمار، فرزند عمار بن موسی ساباطیِ فطحی بود، وصف
1.. سماءالمقال فی علم الرجال، ج ۲، ص۱۲۳.
2.. ملاذالأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۳، ص۶۲۱.
3.. مانند وصف «الصیرفی» که در برخی از اسناد بعد از نام او قرار گرفته است. برای مثال: الکافی، ج۴، ص۸۶، ج۵، ص۳۱۸ و ج۸، ص۵۳.