موجَب (به فتح) بودن فاعلیت الله تعالی را به تصویر میکشد،۱ و علاوه بر معارضبودنش با سه قسم از روایات در نگاه اول، همچنین با طیفی از مستندات وحیانی که «ماسوی» را بدون هیچ استثنایی «مخلوق» و «حادث» معرفی میکند، مخالفت آشکار دارد؛ برای مثال، امامکاظم علیه السلام در بیان تعلیم توحید به محمدبنابیعمیر فرمودند: «وَ هُوَ الْقَدِیمُ وَ مَا سِوَاهُ مَخْلُوقٌ مُحْدَث».۲
بنابراین با توجه به چنین مستنداتی، «ماسوی» بدون هیچ استثنایی، همه «موجود به ایجاد» الله تعالی میباشند، نه به وجودش که علاوه بر نفی خالقیت، ترکیب در ذات او نیز لازم آید.
نکته: با آن که معصوم علیه السلام ، «مخلوقیت» و «مفعولیت» شیء ازلی را محال و منافی خالقیت الله تعالی میداند، یکی از فلاسفه معاصر به تمام فلاسفه مسلمان نسبت میدهد که آنان معتقدند: «اگر ما فرض کنیم یک موجودی از ازل بوده است ولی... خداست که قیّوم اوست؛ یعنی وجود او ... فیض است از خدا، این همان معنای مخلوقیت و معلولیت است».۳
همچنین ایشان با کمال ناباوری، اعتقاد به آغازداشتن جهان را که پیامآوران وحی، مصّرانه در پی تعلیم آن به موحّدان بودهاند و بزرگانی همچون شیخکلینی، شیخصدوق، شیخمفید و...۴ به شدت از آن دفاع کرده و حتی آن را مستفاد از آیات متکاثره و احادیث متواتره و صریحه دانستهاند۵ را تنها به بسیاری از «موحدان اروپایی» نسبت داده است!۶ حتی تصریح میکند:
«روی اصل توحیدی باید گفت، که عالم آغاز ندارد».۷
1.. ایشان در مقام تعلیل، «عقول مفارقه» را به منزلۀ اشعۀ نور اللهتعالی دانسته و گفته است: «لانها کما علمت بمنزلة اشعة نوره» الاسفار، ج۹، ص۱۴۱ و حتی آن را داخل در «صقع ربوبی» (مرتبت ذات و صفات و اسماء الهی چنانکه صعق ذات یعنی مرتبت وجود محض و حقیقت الهی. فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۱۱۱۰) میداند که به نظر میرسد، علاوه بر موجَببودن فاعلیت، جسمیت و ترکیب حق تعالی را هم رقم میزند.
2.. التوحید، ص۷۶ و الفصول المهمة فی اصول الائمة، ج۱، ص۱۴۵. و نیز حضرت فرمودند: وَ کُلُّ شَیْءٍ سِوَاهُ مَخْلُوق؛ الکافی، ج۱، ص۱۰۶.
3.. مجموعه آثار، ج۴، ص۱۶۰ الی ۱۶۲.
4.. ر.ک: الکافی، ج۱، ش۱ و المرآة، ج۲، ص۹۱؛ المسائلالعکبریة، ص۲۷ و ۲۹ و ۶۶؛ النکت الاعتقادی، ص۱۷ و ... .
5.. ر.ک: المرآة، ج۱، ص۲۳۵.
6.. مجموعهآثار، ج۴، ص۳۹.
7.. همان.