در بسیاری از عرصهها موجب شد، با نگاهی عجولانه به متون دینی، آنها را به همان صورت خام و بیپردازش، به درون پژوهشهایی بیاوریم که در بنیاد و روش با آنها بیگانه بودند. نکته اسفبار این بود که برخی از این پژوهشگران درصدد تأیید یافتههای خویش از سوی دین بودند و نه ایجاد یک گفتوگوی جدی میان نتایج تحقیق خود و دادههای دینی؛ آسیبی که آن را با عنوان «دخالت خواستهها» در کتاب آسیب شناخت حدیث گوشزد کردهایم.۱
روش دوم: این شیوه در برخی از پژوهشها به کار میرود و میتوان آن را شیوه «گزارهسازی متناظر» نامید. محققان در این روش، یک موضوع بزرگ مانند «ارتباطات میانفردی» و یا «کژروی اجتماعی» را به دهها و بلکه صدها گزاره، خرد میکنند و سپس به دنبال احادیثی روان میشوند که با هر یک از این گزارهها، مناسبت دارد، خواه مؤید باشد و خواه مخالف. ایشان از ابتدا به دنبال تأیید قطعی دادههای علمی از سوی متون دینی نیستند و از این رو ممکن است در هر یک از گزارههای علمی تردید کنند و حتی به گونهای صریح آنها را نادرست بخوانند. این شیوه، آسیب روش پیشین را ندارد، اما به آسیبی دیگر مبتلاست؛ آسیب برهمزدن پیکره سازوار احادیث یک موضوع که چه بسا در کنار یکدیگر، به یک مفهوم برسند و مجموع آنها، پیامی متفاوت با پیام یک یک آنها به تنهایی داشته باشد؛ امری که از سوی بسیاری از محققان دینی تجربه شده و احتمال و امکان تقیید و تخصیص بسیاری از احادیث مطلق و عام، آن را هشدار میدهد. این بدین معناست که ممکن است با دیدن مجموع روایت در یک حوزه خاص و اخذ نتیجهای دیگر، گزاره علمی متناظر با آن را نه تنها رد نکنیم که به تصدیق آن برسیم. خوشبختانه، برخی مبانی نظری دلالتکننده بر لزوم مطالعه مجموعی احادیث، که از آن با اصطلاح «خانواده حدیث» نام برده میشود و
نیز نمونههای آن در کتاب روش فهم حدیث آمده است و از این رو در اینجا به
آن نمیپردازیم.۲
روش پیشنهادی
آنچه این مقاله پیشنهاد میدهد، روش «گفتوگوی گام به گام مشارکتی» است که
1.. ر.ک: آسیب شناخت حدیث، درس پانزدهم، دخالت خواستهها و دانستهها.
2.. ر.ک: روش فهم حدیث، فصل خانواده حدیث.