«نشانهشناسی» میپردازند؛ یعنی در شناسایی یک بیماری روحی و یا عادت رفتاری، ما را یاری میدهند. دسته سوم نیز احادیثی باشند که با تشخیص علت بیماری و حالت خاصّ روحی و گاه به طور مستقیم، راه مهار، درمان و یا تثبیت یک وضعیت روحی مثبت را نشان میدهند.
ادعا این است که در هر یک از این سه دسته، امکان فرضیهسازی موجود است. به سخن دیگر، مطالعه و بررسی حدیث در انتهای راه نیست، بلکه باید در اولین مرحله آغاز پژوهش و در آنجا که به یک فرض نخستین، اما نزدیک به واقعیت نیاز داریم، از حدیث بهره ببریم، زیرا تعداد معتنابهی از احادیث به گونهای هستند که میتوان از آنها، گزارههایی آزمونپذیر را استخراج کرد. اینجانب در دانش طبّ و روانشناسی، دو نمونه تجربهشده و نشریافته سراغ دارم که حاصل همکاری دارالحدیث و دو دانشجوی دکتری طبّ و روانشناسی است که در کتابهای دانشنامه احادیث پزشکی و پژوهشی در فرهنگ حیا گزارش شدهاند.۱
4. صحت انتساب
به هنگام آوردن فرآوردهها براى برقرارى ارتباط و افکندن تناظر میان گزارههاى دینى و علمى، هر یک از طرفین باید بتوانند با اطمینان نسبى، نظر ارائهشده را به حوزه شناختى خود منسوب دارند؛ از این رو در حوزه دین و بهویژه حدیث باید از روش بازیابى خانواده حدیث سود جست و تنها در صورتى که یک مجموعه درخور و با مضامین همسو و همساز فراهم آمد، اقدام به گزینش و چینش آنها نمود و در مرحله نخست، از مفاهیم متکلّفانه و با واسطههاى متعدد تحلیلى، پرهیز نمود؛ به گونهاى که با در اختیار نهادن ترجمه و به شرط توجه مخاطب به احادیث مشابه و هممضمون، همان معناى ادعاشده به ذهن مخاطب خطور کند، و این همان بحث حجیّت ظواهر در اصول است.
بر این اساس، فرضیه ابتدایى از آن مقدار اعتبار برخوردار است که ورود ما به فرآیند درازمدت و پرهزینه آزمون و تحقیقات میدانى براى کاربردىکردن گزارههاى حدیثى را
1.. نمونۀ طبّی این کار «اثمد» یا همان سرمه و اثر آن بر دستگاه بینایی است. گزارش علمی این پژوهش در مقدمۀ کتاب دانشنامه احادیث پزشکی، اثر آیةالله ریشهری، ص ۲۱ تا ۲۳ آمده است. نمونۀ روانشناختی نیز تهیه آزمون «حیاسنجی» از سوی همین مؤسسه با کمک روانکاو مشهور، دکترگلزاری است.