احادیث طبّى را عمومى، جاویدان و براى هر زمان و مکان ندانسته است.
در صورت اخیر، راهى براى یک پژوهش گسترده دیگر را گشودهایم و آن بازیابى شرایط و زمینههایى است که راه درمان پیشنهادى معصوم علیه السلام را موجّه و معقول
کرده بود.
گفتنى است نمونه مذکور، شاهدى بر عدم عمومیت دارد و آن توصیه خوردن انگور سیاه به پیامبران است و آن هم در واقعه توفان نوح؛ یعنی افراد خاص و یا زمانهای ویژه. راههاى دیگری که احادیث براى درمان افسردگى پیشنهاد میدهند، مانند شستن لباس و نظافت سر و گردن نیز مىتواند قرینهاى بر عدم انحصار و متعددبودن راههای متناسب با بیماران و گرفتاران گوناگون باشد.
2. ناآشنایى با روشهاى تجربى
ناآزمودگى در تحقیق، از بزرگترین موانع پیشبرد آن است و به کاربستن روش تجربى براى تحقیق گزارههاى دینى، مستلزم وجود پژوهشگرانى است که در دو حوزه دین و علم و در بحث ما، حدیث و روانشناسى به خوبى و به شیوه مدرسهاى درس آموخته و تجربه اندوختهاند و این مطلوب، هماکنون حاصل نیست؛ اگرچه متخصصانى داریم که در کنار زمینه اصلى تحقیق خود، با کلیات حوزه دیگر آشنا شدهاند، اما این مقدار آشنایى براى نظریهپردازى و بهرهگیرى کامل از هر دو شاخه علم و دین، بسنده نیست؛ بهویژه آنکه پیشینه این همکارى متقابل در جهان غرب، قرین با موفقیت نبوده است و دادههاى دینى منسوب به مسیحیت و نیز کوتهبینى برخى از عالمان دینى، از بارورشدن آن جلوگیرى نموده است.
برای نمونه، برخى از کشیشان با ورود به عرصه علم روانشناسى، به جاى کار طاقتفرسا براى تألیف این دو حوزه و کاربرد روش درازدامن و وقتگیر آزمون و خطا، بیشتر از روانشناسى وام گرفتند تا در وعظ و خطابه و مشورتهاى محلّى و اجتماعى، شأنى نو براى خود و یا مذهب بسازند. از این رو، بدون تتبع کافى و تنها با چنگزدن به یکى _ دو آیه انجیل و جمله کوتاه، انبوهى از تحلیلها، استنباطها و نتیجههاى کمارتباط را متکلّفانه، بر آن بار مىساختند و سپس آن را رها مىکردند، بدون آنکه این اطلاعات را به صورت یک فرضیه کارگشا و آزمونپذیر درآورند تا با روشهاى معمول، به تأیید و ابرام و یا ردّ و انکار آن بپردازند. این جریان در ایران نیز، هرچند با گسترهاى کمتر،