تعامل حديث با دانش‌هاي بشري - صفحه 33

تکرار شده و برخى هوشمندان و دانشمندان آشنا با هر دو حوزه را به واکنش
واداشته است.
بر این اساس، پیشنهاد مى‌شود که به تربیت پژوهش‌گران آشنا با هر دو حوزه بپردازیم، اما نه با شیوه معمول که فقه و اصول را اصل و حدیث و تفسیر را فرع قرار مى‌دهند و نه آن گونه که در برخی دانشگاه‌ها، مقدمات علم خوانده مى‌شوند و تمرین‌هاى عملى و شیوه‌هاى پژوهش کمتر آموخته مى‌شوند.

3. راه‌هاى به بن‌بست رسیده

ارائه پیشنهادهاى خام و راه‌هاى پیموده‌شده ناتمام در ایران، تأثیر سوء در بهره‌گیرى از دین و حدیث در دانش‌های نوین داشته است. هجوم نسجیده و یکباره براى پى‌ریزى نظام جامع و کلان هر یک از علوم اسلامى، بدون توجه به داشته‌هاى اندک ما در این باره و خردسال بودن این علم نوپدید و نیز در دست نداشتن زیرساخت‌هاى اساسى آن، ما را نه تنها به نظریه جامع نرسانده، بلکه با کلى‌گویی‌هایى درباره حقیقت انسان، نفس و روح، هویت جامعه، اصول مدیریت و اقتصاد، به انتها رسیده است. این طرح‌واره‌هاى کلى از صراحت لازم برخوردار نبودند و افزون بر ابهام و اجمال، گاه به تضادهاى درونى نیز گرفتار بودند. این تلاش‌ها نتوانستند براى پژوهش‌هاى کاربردى، زمینه‌سازى و براى تحقیقات میدانى بسترسازى کنند و از پاسخ به پرسش‌هاى جزئى و عملی درماندند.
این سیر، دیدگاه نومیدان را تقویت کرد و منجر به جدایى دوباره و ژرف‌شدن گسل نخستین میان عالمان دو حوزه علم و دین شد؛ اما امروزه، احساس درد مشترک، علقه‌هاى نهفته را نمایان ساخته است. آگاهى مشترک حوزویان و دانشگاهیان از قابلیت‌هاى هر دو طرف و درد مزمن عقب‌ماندگى جامعه ایرانى با آن همه سابقه درخشان تمدنى و قابلیت‌هاى نژادى و فرهنگى، دگربار ضرورت این هم‌اندیشى و هم‌کارى مشترک علمى را برمى‌نماید و از این رو امید به ثمردادن این هم‌کارى دوباره جوانه زده است.

صفحه از 34