گویی تنها دو گزینه وجود دارد: الحاد یا خدای مسیحی، حال آن که میتوان گزینههای معقول دیگری مانند امکان وجود خدایان متعدد را پیش کشید.۱
گولدینگ خود به این اشکال پاسخ دقیقی نمیدهد، اما پاسخ آن چندان دشوار نیست و با بیان دو نکته میتوان از پس آن بر آمد:
نخست، آن که این اشکال را میتوان حتی به براهین معروف اثبات وجود خدا وارد ساخت. از این رو، از این جهت تفاوتی میان این استدلال و آن براهین دیده نمیشود. یکی از براهین اثبات وجود خدا، برهان نظم است؛ اما متکلمی مسیحی مانند ویلیام پیلی از آن برای اثبات حقانیت دیانت مسیحی استفاده میکند و متکلمان مسلمان برای اثبات حقانیت اسلام. همچنین برهان حدوث، یا وجوب و امکان به یکسان از سوی فلاسفه و متکلمان مسیحی و مسلمان مورد استفاده قرار میگیرد.
نکته دوم، آن که کسانی مانند زاگزبسکی به این سنخ اشکالات پاسخ دادهاند. پاسکال در زمانه رویارویی گسترده ادیان زندگی نمیکرد تا بحث انتخاب میان آنها مطرح گردد. وی در برابر کسانی که اساس دینداری را _ که در مسیحیت متجسد بود _ نامعقول میدانستند، میکوشید معقولیت آن را نشان دهد و این استدلال در این حد کارآیی دارد.۲ همچنین، به گفته موریس، مصب این برهان، اثبات یا انکار خدای مسیحی است، نه صدق و کذب دیگر ادیان. از این رو، باید زمینه طرح این استدلال در نظر داشت و سپس به آن خرده گرفت.۳
اشکالات گروه چهارم بیشتر میکوشند نشان دهند که چنین ایمانی منفعتپرستانه و در نتیجه غیر اخلاقی است.۴ از این منظر، ایمان مصلحتاندیشانه و منفعتپرستانه غیر اخلاقی است و با دیدگاه ادیان ناسازگار. گویی در این جا شخص خودمغزشویی۵ میکند و به خود میباوراند که خدایی هست. گولدینگ پاسخ میدهد میان ایمان و در پی منافع خود بودن منافاتی نیست و اشکالی ندارد که شخص از سر منفعت نیز ایمان بیاورد. خطا آن است که شخص عملی غیر اخلاقی مرتکب شود، نه آن که در پی منافع و مصالح خویش باشد. وانگهی، فرض قضیه در جایی است که (الف) دلیلی به سود الحاد و خداباوری در اختیار شخص نیست و (ب) ما ناگزیر به تصمیمگیری هستیم. البته
1.Ibid., p. ۳۸۹.
2.Philosophy of Religion: an historical introduction, p. ۶۲.
3."Pascalian Wagering", p. ۵۴۲.
4."The Wager Argument", p. ۳۹۱.
5.Self-brainwashing.