عرضه میکند:
پس نزدیک هیچ عاقل، قول صد و بیست و چهار هزار پیغامبر و اتفاقِ جمله بزرگان عالم، چون اولیا و حکما، کمتر از قول منجمی و تعویذنویسی و طبیبی ترسا نباشد که به قول وی رنج اندک بر خویشتن نهد تا از آن رنج که عظیمتر بود برهد و باشد که خلاصی یابد.1
در پی آن میافزاید که با همین منطق، امیر المؤمنین علی (رض) با ملحدی مناظره میکرد، گفت: «اگر چنان است که تو میگویی، هم تو رستی و هم ما. و اگر چنان است که ما میگوییم، ما رستیم و تو افتادی و در عذاب ابد بماندی». و این سخن که امیر المؤمنین علی (رض) گفته است، بر مقدار ضعف عقل آن ملحد گفته است، نه بدان که وی در اعتقاد خویش به شک بود و لکن دانست که آن چه راه یقین است، فهم آن ملحد احتمال آن نکند.2
بدین ترتیب، به نظر غزالی، عقل حکم میکند در این موارد، «راه ایمنی واحتیاط» در پیش گرفته شود. وی همچنین به اشکالی که ممکن است به این استدلال وارد گردد، میپردازد و آن را تحلیل و رد میکند. شیطان ممکن است درست بر عکس استدلال کند و افراد را این گونه بفریبد: «دنیا یقین است و آخرت شک. و یقین به شک نتوان داد». اما این سبک استدلال باطل است؛ زیرا اولاً آخرت نیز «یقین است نزدیک اهل یقین». ثانیاً و به فرض که آخرت مشکوک باشد، میتوان این گونه استدلال کرد:
تلخی دارو یقین است و شفا شک. و خطر نشستن اندر دریا یقین است و سود بازرگانی شک. و اگر کسی تو را گوید اندر حال تشنگی که این آب مخور که مار دهان اندر وی کرده است، لذت آب خوردن یقین است و زهر شک، چرا دست بداری؟ و لیکن گویی این یقین اگر فرا گذرد، زیان این سلیم است و اگر حدیث زهر راست میگوید، هلاک باشد، بر آن صبر نتوان کرد.3
احتمال وجود آخرت نیز چنین است که:
اگر دروغ است، همان انگار که اندر دنیا این چند روزی چند نبودی، چنان که
1.. کیمیای سعادت، ج۱، ص۱۱۴.
2.. همان، ص۱۱۵.
3.. همان، ج۲، ص۲۹۳.