شمار میرفته است تا جایی که به دلیل اعتبارش به امامان شیعه _ علیهم السلام _ نسبت داده میشده است و کسی نیز چنین استدلال یا انتسابی را نادرست نمیشمرده است.
3. شرح و بسط استدلال
غالب ناقلان و شارحان این احادیث، در آنها وجه برهانی استواری نیافتهاند و آنها را از قبیل مباحث اقناعی و خطابی دانستهاند؛ برای نمونه، ملا صالح مازندرانی، در شرح حدیث سوم مینویسد:
امثال این سخن که از حکیم صادر شده است، از جمله خطابیات و موعظه حسن به شمار میرود که دلهای سخت را به پیمودن راه احتیاط ترغیب میکند.۱
ملاصدرا نیز در توضیح این حدیث، آن را «بیانی اقناعی در وجوب طاعت خدا و تن دادن به شریعت و اثبات وجودش برای کسی که کمترین عقل و احتیاط داشته باشد» میداند.۲ باز وی همین حد را برای اطمینان به سخن پیامبران کافی میشمارد و استدلال میکند، همان گونه که شخص مریض به گفته پزشکان حاذق اعتماد میکند و از آنان برای صحت سخنشان برهان نمیخواهد، در این گونه موارد نیز باید چنین کرد.۳
اما آیا میتوان بر اساس این احادیث، استدلالی نیرومند برآورد که فقط جنبه اقناعی و خطابی نداشته باشد؟ از معدود کسانی که کوشیده است مضمون احادیث بالا را در قالب استدلالی مفصل بپرورد و از آن برای معقولیت ایمان بهره بگیرد، غزالی است. وی در آثار مختلف خود این ایده را پی میگیرد، میگسترد، و میکوشد بر اساس آن استدلالی خردپسند عرضه دارد.
غزالی در برابر کسی که نسبت به آخرت شک دارد، این گونه استدلال میکند: اگر پس از آن که خانه را با غذایی که در آن بود، لحظهای ترک کردی و هنگام بازگشت، ناشناسی گفت که در نبودت، ماری به غذایت دهان فرو کرد و در آن زهر خود را ریخت و تو نیز احتمال راست گفتنش را میدهی، در این صورت آیا آن غذا را میخوری یا رهایش میکنی، گرچه گواراترین غذا باشد؟ وی خواهد گفت: دست به آن غذا نمیزنم و با خود
1.. الکافی الاصول و الروضة و شرح جامع للمولی محمد صالح المازندرانی، ج۳، ص۳۷.
2.. شرح الاصول من الکافی، ج۳، ص۲۴.
3.. همان، ص۳۲.