شناخت یقینی و دیگری حزم که به عنوان نیروی بازدارنده، انسان را از بیتاب شدن باز میدارد. سؤالی که به ذهن میآید، این است که حزم و شناخت چگونه و با چه عواملی انگیزه انسان را برای انجام یا ترک کاری برانگیخته میکنند؟ به بیان جزئیتر، در مورد صبر میتوان این سؤال را مطرح کرد که دوراندیشی و شناخت، با استفاده از کدام مکانیزمهای روانی انسان را از بیتاب شدن در برابر دشواریها حفظ میکند؟
به نظر میرسد حزم و شناخت یقینی با استفاده از عوامل چهارگانه شوق، خوف، زهد و انتظار مرگ انگیزه انسان را برای مهار بیتابی برمیانگیزانند. از آنجایی که در هر کدام از این عوامل چهارگانه، به نوعی حزم و شناخت یقینی جریان دارند و به عبارتی، این عوامل چهارگانه مترتب بر آنها هستند. در این پژوهش به عنوان عوامل مرتبه دوم ذکر شدهاند.
چگونگی ایجاد این عوامل چهارگانه بر اثر شناخت و حزم را چنین میتوان بیان کرد: هنگامی که انسان عاقبت رفتاری را در نظر گرفته و پیامد آن را پیشبینی میکند، یکی از دو حالت ممکن است در او پدیدار شود؛ اگر پیامد رفتار بسیار خوشایند باشد، انسان شوق و میل شدید برای رسیدن به آن پیدا میکند. در نتیجه، سعی میکند برای رسیدن به این هدف، دشواری راه را تحمل کند و بیتاب نشود. اگر رفتار لذتآور باشد، ولی پیامد رفتار بسیار ناخوشایند و دردناک باشد، حالت ترس در او رخ میدهد و سعی میکند برای رهایی از آن، دشواریهایی را که در ترک لذت این رفتار است، تحمل کرده و بیتاب نشود.
عامل سومی که بر اثر حزم در انسان به وجود میآید و باعث صبوری میگردد، زهد است. در روایتی میخوانیم:
لَنْ یَكُونَ زَاهِداً حَتی یَكُونَ حَازِماً؛۱
هرگز زاهد نخواهد بود مگر این که حازم باشد.
کسی که حازم (دوراندیش) است، برای رسیدن به اهداف بسیار خوشایند، مثل بهشت یا رهایی از جهنم، سعی میکند نسبت به امور منافی با هدف مثل حب دنیا و لذتهای حرام بیرغبت (و یا حداقل کمرغبت) باشد تا راحتتر بتواند خود را از بیتاب شدن در برابر دشواریهای ترک لذت گناه، حفظ کند. این نکته نیز بسیار روشن است که بیرغبتی به امور منافی هدف علاوه بر حزم، مستلزم یقین به هدف هم هست. تصور این که انسان بدون یقین به وجود هدف، به امور منافی با آن بیرغبت باشد، دشوار است.