یکی دیگر از عوامل مرتبه دوم، انتظار و یاد مرگ است. کسی که دوراندیش است، همواره سعی میکند به آینده توجه کرده و این را در نظر داشته باشد که فرصت این دنیا هر لحظه امکان دارد تمام شود. در نتیجه، تلاش میکند که هر لحظه آماده مرگ و کوچ به سفر آخرت کند. در روایتی به نقل از امام علی علیه السلام نیز آمادگی برای کوچ از (آثار یا مصادیق) کمال حزم شمرده شده است:
مِنْ كَمَالِ الْحَزْمِ الِاسْتِعْدَادُ لِلنُّقْلَةِ وَ التَّأَهُّبُ لِلرِّحْلَة.۱
سؤال دیگر که میتواند به تکمیل و استناددهی بیشتر مطالب فوق کمک کند، این است که چگونه عوامل چهارگانه صبر، باعث سوق و تمرکز انسان به پایان صبر و در نتیجه بروز حالت صبر میشود؟ برای پاسخ بهتر است به توضیحات و مستنداتی که در ادامه آمده است، توجه شود:
در روایتی به نقل از امام جعفر صادق علیه السلام میخوانیم:
سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَنِ الْإِیمَانِ، فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ _ عَزَّ وَ جَلَّ _ جَعَلَ الْإِیمَانَ عَلی أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلی الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ، فَالصَّبْرُ مِنْ ذَلِكَ عَلی أَرْبَعِ شُعَبٍ: عَلی الشَّوْقِ وَ الْإِشْفَاقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ، فَمَنِ اشْتَاقَ إِلی الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ، وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّمَاتِ، وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا هَانَتْ عَلَیْهِ الْمُصِیبَاتُ، وَ مَنْ رَاقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلی الْخَیْرَات؛۲
امیر المؤمنین علیه السلام را از ایمان سؤال کردند، فرمود: خدای _ عز و جل _ ایمان را بر چهار پایه قرار داده است: ۱. صبر، ۲. یقین، ۳. عدالت، ۴. جهاد. و صبر چهار شعبه دارد: اشتیاق و ترس و زهد و مراقبت (انتظار). پس هر که اشتیاق بهشت داشته باشد، هوسرانیها را کنار گذارد، و هر که از دوزخ بیم دارد، از چیزهای حرام رو گرداند، و هر که در دنیا زهد ورزد (و بیرغبت شود)، مصیبتها بر او آسان شود، و هر که منتظر مرگ باشد، با انجام دادن نیکیها شتاب کند.۳
یکی از این پایههایی که صبر بر آن استوار است، شوق است. به یقین، شوق به هدف (بهشت و رضای خدا) باعث میشود که انسان راحتتر بتواند دشواریهای موجود در راه را تحمل کند. همین شوق به هدف، باعث میشود که تمرکز انسان به پایان صبر باشد؛ زیرا
1.. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۱۵۰.
2.. الکافی (اسلامیه)، ج۲، ص۵۰.
3.. اصول الکافی، ترجمه سیدجوادمصطفوی، ج۳، ص۸۳-۸۴.