میداند و سپس آن را توسعه داده و همه آنچه را که مایه صلاح دنیای انسان میشود نیز داخل مفهوم آن میداند. در مرتبه سوم، بار دیگر آن را توسعه داده و شامل اخلاق بنده با خدا نیز میداند.۱
ملّا صالح مازندرانی، نقلهای مختلفی را در باره این مفهوم گزارش کرده است. وی نخست بیان میدارد که برخی آن را به گشادهرویی، و آزار نرساندن و بخشش به دیگران، و برخی دیگر آن را به ستم نکردن به دیگران، و منع نکردن دیگران از مال، و اجحاف نکردن، و گذشت از ستم دیگران، و شکرگزاری در صورتی که مورد منع قرار گیرد، و بردباری هنگام بلا، و برخی دیگر آن را به تحمل کردن، و ترک تجمل، دوستی آخرت و دشمنی دنیا تعریف کردهاند. سپس در تحلیل این تعریفها میگوید:
حق این است که اینها همه تعریف به آثار و رفتارهای ناشی از آن است. ایشان معتقد است حسن خلق، یک هیئت پایدار در انسان به همراه صفات مرتبط با آن است که همانند نور، در درون انسان بوده و متناسب با هر عضوی، نورِ متناسب با آن ظاهر میشود. ایشان این نور را همان عقل است میداند که به تناسب مراتب انسانها متفاوت است و لذا حسن خلق نیز متفاوت است.۲
همچنین ایشان در شرح حدیث «حسن الخلق مجلبة للمودة» بیان میدارد که حسن خلق نقطه اعتدال شهوت و غضب است و شامل مصاحبت نیک، تحمل مشکلات دیگران، دلسوزی برای آنان، حلم، صبر، کمک، صداقت، لطف، مراعات، مواسات، رفق و دیگر فضایل اخلاقی میشود.۳ با این بیان، روشن میشود که ایشان نیز حسن خلق را دارای معنایی عام میداند که همه امور را شامل میشود.
علامه مجلسی، به عنوان یک حدیث شناس برجسته، در مرآة العقول، حسن خلق را غالباً به معنای موجبات حسن معاشرت و ارتباط نیک با مردم میداند.۴ همچنین ایشان در شرح حدیثی، تقوا را معامله شایسته با خدا و حسن خلق را معامله شایسته با خلق معرفی میکند.۵ همچنین ایشان در بحارالانوار، حسن خلق را معاشرت زیبا با مردم به وسیله بشاش
1.. روضةالمتقین، ج۶، ص۴۰۲.
2.. شرح الکافی للمولی صالح المازندرانی، ج۱، ص۳۸۴.
3.. همان، ص۴۲۱ و ج۸، ص۲۸۷.
4.. مرآة العقول، ج۸، ص۱۶۶.
5.. همان، ص۱۶۹.