آنگاه دو چندان میشود، که توجّه داشته باشیم که هر یک از متکلّمان در دستگاه امام شناسی خود، بر آن بودهاند که مرز اعتدال را ترسیم نمایند و طبیعی است که ورای این مرز را غلو و فرود آن را تقصیر تلقی کنند. با در نظر گرفتن این مطلب، بایسته است که بدانیم اینان در برخورد با احادیثی که به ظاهر با انگارههای کلامیشان سر ستیز داشته، چه میکردهاند؛ آنها را چگونه تبیین میکردهاند یا به بوته نقد میکشانیدهاند؛ کدام بخش از نظامهای کلامی ایشان بیشترین اثر را در حدیث پژوهی ایشان داشته است؟
این نوشتار سر آن دارد تا نظام امام شناسی ابو عبد الله محمّد بن محمد بن نعمان تلکعبری (م۴۱۳ق)، معروف به شیخ مفید و باز خورد آن را در حدیث پژوهی او بررسی کند. گزینش او به عنوان موضوع این پژوهش به چند دلیل است: نخست، آن که او بر مرز میان عقلگرایی و نصّگرایی ایستاده است. او از خرمن مکتب قم و به صورت خاص، شیخ صدوق خوشهها چیده است؛ روش نصگرایانه قمیان را برنتافته و با آن به جدل برخاسته است. نمونه بارز این نکته را میتوان در کتاب تصحیح اعتقادات الإمامیه دید که نقدی بر مرامنامه اعتقادی شیخ صدوق است. امّا چنان هم نیست که در دامن عقلگرایی محض فرو غلطتد، بلکه در مواردی بسیار کوشیده است تا میان عقل و سمع آشتی برقرار سازد. دیگر دلیل انتخاب، نگاشتههای کلامی و حدیثی فراوان اوست که ماده اولیه بسیار خوبی برای باز سازی نظام امام شناسیاش عرضه میدارد. سومین دلیل، آن است که تا کنون نگاشتهای به صورت منسجم و در قالب یک نظام یکپارچه، امام شناسی او را واکاوی نکرده است. البته گفتنی است که اثر ارزشمند مارتین مکدر موت با عنوان «اندیشههای کلامی شیخ مفید» تا حدودی به این موضوع پرداخته است،۱ امّا از آنجا که سرِ بررسی تمامی دستگاه کلامی او و مقایسه نسبی آن با اندیشوران پیش و بعد از خویش را دارد، در مباحث ژرف امامت را به خوبی نکاویده است، افزون بر آن، امام شناسی مفید را به صورت نظام در هم تنیده بررسی نکرده و به بحث در باره چندین مسأله مهم در آن بسنده نموده است. همچنین، کتاب مکدر موت به مقوله بازخورد اندیشههای کلامی هم چندان ناظر نبوده است. آنچه در پی خواهد آمد، بازسازی شیوه امام شناسی شیخ مفید، بر پایه دادههای نگاشتههای اوست تا از این رهگذر بتوان به چرایی گوشهای از ایستارهای او در عرصه حدیث پژوهی دست یازید.
1.. ر.ک: اندیشههای کلامی شیخ مفید، ص۱۴۱-۱۷۹.