زبان آگاهي پيامبر (ص) و امامان (ع)-1 - صفحه 110

علاّمه مجلسى(ره) به نقل از عرائس آورده اند: با اين كه حضرت يوسف(ع) در آن هنگام تنها سى بهار از روزگارش سپرى شده بود به زبان هاى گوناگون سخن مى گفت. ۱

۰.و درباره حضرت سليمان، از قول امام صادق(ع) چنين نقل شده است:«اعطى سليمان بن داود(ع) مع علمه معرفة المنطق بكل لسان ومعرفة اللغات ومنطق الطير والبهائم والسّباع فكان اذا شاهد الحروب تكلم بالفارسية واذا قعد لعمّاله وجنوده واهل مملكته تكلم بالرومية فاذا خلا مع نسائه تكلم بالسريانية والنبطية واذا قام فى محرابه لمناجاة ربّه تكلم بالعربية واذا جلس للوفود والخصماء تكلم بالعبرانية؛ ۲ افزون بر دانش سليمان، پسر داود، به او معرفت گفتار با هر زبان و هر لغت و معرفت گفتار با پرندگان، حيوانات و درندگان داده شده بود.
او هر گاه در ميدان هاى جنگ حضور مى يافت، به پارسى سخن مى گفت و آن گاه كه به فرمان روايى براى كارگران، سپاهيان و مردم مى نشست به زبان رومى حرف مى يزد و زمانى كه با همسرانش خلوت داشت به زبان سُريانى و نَبَطى تكلم مى كرد و وقتى در محرابش به نيايش برمى خاست، زبان به عربى مى گشود و آن هنگام كه با ميهمانان و دشمنان، سخن مى گفت، سخن گفتنش عبرانى بود.»

پرسيدم از آن كسى كه برهان دانست كان كيست كه او حقيقت جان دانست
بگشاد زبان و گفت اى آصف راى اين منطق طير است، سليمان دانست۳
در قرآن كريم آمده است: وما ارسلنا من رسول الاّبلسان قومه ليبيّن لهم؛۴و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان بيان كند. علاّمه طباطبايى در تفسير اين آيه نوشته اند:
  مقصود از فرستادن پيامبر، به زبان قومش اين است كه: آن پيامبر با زبان قومى كه نَسَباً از آنان بود [زبان مادرى و قومى] سخن مى گفت، براى اين كه خداوند متعال به هجرت لوط(ع) از كَلْدَه كه سُريانى زبان بودند به مؤتفكات كه زبانشان عبرانى بود تصريح كرده است. و در چند آيه آن ها را قوم لوط خوانده است. ۵
از اين تفسير، زبانْ آگاهى حضرت لوط نيز به دست مى آيد. علاّمه طباطبايى سپس مى افزايند:
اما پيامبران اولوالعزم كه براى بيشتر از يك امت فرستاده شده اند، اقوام ديگرِ ناهم زبانشان را به راه خدا فرا مى خوانده اند، به دليل دعوت حضرت ابراهيم(ع) از اعراب حجاز به حج و فراخواندن موسى(ع) فرعون و قومش را به سوى ايمان و دعوت هاى فراگير و عمومى پيامبر اكرم(ص) قرآن كه داراى دعوت هايى از يهود، نصارى و جز آنهاست، پذيرفتگى ايمان آن اقوام را بيان مى كند. همين طور فراگير بودن دعوت حضرت نوح از آن استفاده مى شود. ۶

1.بحارالانوار، ج۱۲، ص ۲۹۴

2.همان، ج ۱۴، ص ۱۱۲

3.اين اشعار از عوفى است

4.ابراهيم (۱۴)، ۴

5.الميزان فى تفسير القرآن، ج۱۲، ص ۱۵

6.همان

صفحه از 133