شرح حديث « أنا الله الذی لا إله إلّا أنا..» - صفحه 169

هدايت جمعى كه هدايت نمى توانستند يافت ، نمايد تا طلب محال شود ، يا مدار خود را به راهنمايى جمعى كه نمى توانستند راه يافت ، گذراند تا تحصيل حاصل به عمل آيد . پس ظاهر است كه ابوجهل كه به آن شقاوت زندگى كرد و به جهنّم واصل شد ، مى توانست هدايت يافت ؛ امّا به سبب اغراض و عوارضى كه بر عقل او مستولى شده بود ، به طلب آن اهتمام ننمود و حضرت ابوطالب كه بآن همه هدايت و ارشاد ، ممتاز گرديد ، مى توانست مثل ابوجهل يا ساير ناس ، اصرار بر اِضرار حضرت رسالت نمايد ؛ امّا چون اهتمام در تكميل عقل نمود و غشاوه اغراض را از ديده خرد برداشت ، در زمره اصفيا و اوليا منسلك گرديد .
سلمان كه غلام عجمى بود ، عقل را حَكَم ساخت ، «السلمان منّا أهل البيت» شد . بيت :

آدمى بر خِنگ كرّمنا سوار بر كفش داده عنان اختيار
بالجمله ، ملخّص كلام آنكه اگرچه از تحرير و ترقيم مراتب مزبوره ، ما حصل مضمون حديث ، معلوم و مفهوم شد ، نهايت براى اتمام رفع شبهات ، موجزى از اصل عقايد عامّه اهل اسلام را در اين مسئله ايراد نمود . آنچه را عقلاً و نقلاً بطلان آن ظاهر باشد ، قلمى ۱ و آنچه را حقيقتش معلوم باشد ، محرّر مى نمايد و بعد از آن ، معنى حديث را بر وجهى كه هيچ گونه خفايى در ظاهر و باطن آن نماند و مجال هيچ گونه سخنى در آن نباشد ، ان شاء اللّه تعالى در حيّز تحرير درمى آورد ، واللّه المستعان وعليه التكلان .
پوشيده نماند كه مذهب تمامى امّت حضرت رسالت صلى الله عليه و آله در خلق افعال عباد ، هفت است :
اوّل : مذهب فلاسفه است كه حكماى اسلام اند و ادّعاى ايشان آن است كه جميع مخلوقات را از اجسام و اعراض به عنوان ايجاب مى دانند ؛ يعنى مى گويند

1.قلمى مى نمايد : قلم بطلان مى كشد ، حذف مى كند .

صفحه از 182