عيون الاخبار في مناقب الاخيار(منتخب) - صفحه 221

اكنون قبرش در آن جا زيارت مى شود . ۱
فخرالدين رازى (م606ق) ، توضيح مى دهد كه :
از سيّد اجل ، مرتضى ، محمّد بن محمّد بن زيد بن على بن موسى بن جعفر بن حسينِ اَحوَل ، نقيب سمرقند و معروف به «بغدادى» ، فرزند ذكورى باقى نمانْد (انقرض عقبه) . ۲
ذهبى (م748ق) ، دست كم در هشت اثر از تأليفات خويش ، به احوال و آثار و وصف رجالىِ شريف بغدادى (محمّد بن محمّد بن زيد) پرداخته و در هر اثر ، به تناسب موضوع كتاب ، مطالبى را افزوده يا كاسته است . مفصّل ترين شرح حال را در سير أعلام النبلاء نگاشته كه با ذكر اساتيد و مشايخ و راويان وى آغاز مى شود و پس از آن ، همان گفته هاى سمعانى است (كه نقل كرديم) . تنها در ميانه سخن سمعانى ، پس از نقل خُلق و خو و اموال واملاك شريف ، چنين افزوده است :
حتماً سمعانى مبالغه كرده است . كسى با چنين شوكت ، در جايگاه پادشاهى است ؛ بلكه چنين كسى شايسته خلافت است . ۳

1.. المنتظم ، ج۱۶ ، ص۲۷۳.۲۷۵ .

2.الشجرة المباركة ، ص۱۷۴ . اين عبارت فخر رازى ، قطعاً درست نيست ؛ چرا كه فرزند شريف بغدادى (اطهر بن محمد) را ياد نكرده است . هر چند از شرح احوال اين فرزند كه به قلم عبد الغافر فارسى خواهيم آورد ، بر مى آيد كه به گمان قوى ، فرزندان ذكور او كشته يا پراكنده شده اند .

3.اين سخن ، از مورّخى مثل ذهبى عجيب مى نمايد ؛ چرا كه او به خوبى مى داند : اوّلاً ، پيش از شريف بغدادى ، يكى از علويان به نام حسن بن زيد (داعى كبير) در طبرستان ، حكومت آغاز كرد و ديگرى ، يحيى بن عبداللّه (مَلِك ديلم) ، در همين ناحيه و برادرش ادريس در مغرب اقصى امامت و خلافت كردند و در تونس نيز عبيد اللّه مهدى فاطمى ، خلافت فاطمى را بنياد نهاد و در رى و يمن نيز . . . (ر .ك : تاريخ سياسى اسلام ، ج۲ ، ص۱۲۵.۱۴۱ ؛ تاريخ تشيّع در ايران ، ج۱) ؛ ثانياً پس از شريف بغدادى ، در همان ماوراء النهر ، سلطان محمد خوارزمشاه ، وقتى سر از اطاعت خليفه بغداد پيچيد ، با يكى از سادات علوىِ حسينى ، به خلافتْ بيعت كرد (ر .ك : تاريخ جهانگشاى جوينى ، ج۲ ، ص۹۶ ؛ جامع التواريخ ،ج۱ ، ص۳۴۰) ؛ ثالثاً ذهبى خود نوشته است كه سيد ابوالرضا، پسر شريف بغدادى، كه در بزرگوارى و شوكت و علمْ نامبُردار بود ، در ماوراءالنهر ، لشكر فراهم آورد و حكومت آغاز كرد و سكّه به نام خويش زد و خراجْ جمع كرد و كارش بالا گرفت . . . (سير أعلام النبلاء ، ج۱۴ ، ص۵۲) و از عبدالغافر فارسى نقل مى كند كه : «كارش به مرتبه پادشاهى رسيده بود» (تاريخ الإسلام ، ج۳۴ ، ص۱۱۸) ؛ رابعاً نواحى كَش در آن روزگار ، به خاطر كثرت منابع و معادن و محصولات ، از بهشت هاى چهارگانه رُبع مسكونْ شمرده مى شد (ر .ك : بلدان الخلافة الشرقية ، ص۶۷ و ۵۱۲ ذيل «اُبُلَّة» و «كَش» ؛ اطلاعاتى درباره ازبكستان ، ص۲۳ و ۶۱) .

صفحه از 261