پژوهشى پيرامون شب قدر - صفحه 10

شهرها ، يكسان نيست؛ بلكه اتّحاد اُفق ، ۱ شرط ثبوت هلال است. بنا بر اين نظريّه ، شب قدر ، در همه مناطق و شهرها يكى نخواهد بود.
2. شمارى از محقّقان ۲ بر اين عقيده اند كه آغاز ماه هاى قمرى ، در همه مناطق ، يكى است و اگر در يك منطقه ، هلال ماه رمضان ديده شود ، در مناطق ديگر هم ماه رمضان آغاز مى شود. ۳ بر اساس اين نظريّه ، شب قدر در همه مناطق ، يك شب

1.مگر در مواردى كه هلال با رؤيت قطعى ، ثابت مى شود.

2.اگر اُفق مختلف باشد و هلال در مناطق غربى ديده شود ، آيا براى مناطق شرقى كفايت مى كند (مثل: سوريه نسبت به عراق) ، يا نه؟ مشهور ، دومى (عدم كفايت) است؛ چون معتقد به اتّحاد اُفق اند. بعضى از محقّقان نيز بر اوّلى (كفايت) معتقدند و ثبوت ماه در يك جا را براى همه جا كافى مى دانند ، از جمله: علاّمه در المنتهى و مؤلّفِ الوافى و الحدائق و المستند و مرحوم خوانسارى و ديگران. صاحب جواهر نيز به اين نظر متمايل است. شهيد نيز در الدروس ، آن را محتمل دانسته است (مستند العروة الوثقى ، كتاب الصوم : ۲ / ۱۱۶).

3.آيه اللّه خويى رحمه الله براى اثبات اين نظريّه ، علاوه بر تمسّك به اطلاق روايات ، به يك مسئله نجومى نيز استدلال كرده ، مى گويد: «ماه ، خودش جِرمى تاريك است و به سبب رويارويى با خورشيد ، از آن نور مى گيرد. پيوسته ، نيمى از ماه ، روشن و نيم ديگرش تاريك است ، جز آن كه آن نيمه روشن هميشه براى ما ديدنى نيست؛ بلكه به خاطر اختلاف در گردش ماه ، كم و زياد ديده مى شود. در شب چهاردهم از هر ماه ( ، بلكه در شب پانزدهم ، اگر ماه سى روز باشد) ، به فاصله كمى از غروب خورشيد ، وقتى ماه از افق مشرق طلوع مى كند ، همه نيمه رو به مغربِ آن روشن است؛ چرا كه با خورشيد روبه روست ، همچنان كه نيمه رو به شرقِ آن ، تاريك است. سپس اين نور در شب هاى بعد ، سير نزولى مى يابد و بر اساس خطّ سير ماه ، كم كم از وسعت آن كاسته مى شود ، تا آن كه در اواخر ماه به سمت مغرب مى رسد و ديگر ، نيمه روشن آن به رو به خورشيد است و همه نيمه تاريك آن ، رو به ماست. اين ، همان است كه از آن به «تحت الشعاع» و «محاق» تعبير مى شود كه هيچ جزئى از آن ديده نمى شود؛ چرا كه نيمه روشن آن ، نه تمامش (مثل شب چهاردهم) و نه بخشى از آن (مثل شب هاى پيش يا بعد از شب چهاردهم) ، رو به ما نيست. سپس كم كم از محاق در مى آيد و بخشى از آن از سمت مشرق آشكار مى شود و به صورت هلال باريك ديده مى شود. اين ، معناى پيدايش و تولّد هلال است. پس ، هر گاه از آن اندكى هم ديده شود ، نشانگر اين است كه ماه قبلى پايان يافته و آغازى براى ماه جديد است. بنا بر اين ، پيدايش هلال ، يعنى: بيرون آمدن آن از تحت الشعاع ، به اندازه اى كه اجمالاً ديده شود. اين مسئله اى واقعى و يكسان است و در شهرى با شهر ديگر تفاوت ندارد ، و نه منطقه اى با منطقه ديگر؛ چون همان گونه كه روشن شد ، نسبتى ميان ماه و خورشيد است ، نه ماه و زمين. پس اختلاف سرزمين ها تأثيرى در پيدايش اين پديده طبيعى در فضا ندارد. بدين ترتيب ، پيدايش هلال ماه ، آغاز ماه قمرى براى همه مناطق زمين است ، با همه اختلافى كه در مشرق و مغرب دارند ، هر چند در بعضى مناطق به سبب مانع بيرونى (مثل: نور خورشيد يا حايل شدن كوه ها و شبيه آن) هلال ديده نشود. البتّه اين ، در مورد مناطقى كه محلّ ديدن آنها در شب ، مشترك يا نزديك به هم است ، پذيرفتنى است ، به نحوى كه يك شب براى هر دو منطقه ، شب باشد ، هر چند براى يك جا اوّلِ شب و براى جاى ديگر پايانِ شب باشد كه اين مسئله بر يك نيم كره زمين منطبق مى شود ، نه بر نيم كره ديگر كه خورشيد در هنگام غروب نزد ما در حال تابيدن بر آن است و روشن است كه آن هنگام نزد آنان ، روز است و بى معناست كه نسبت به آنان هم حكم شود كه شب اوّل ماه است. شايد آيه شريف: « رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ» (الرحمن ، آيه ۱۷) به اين نكته اشاره مى كند؛ چون زمين به لحاظ رو به خورشيد بودن يا نبودن ، دو نيم دارد و هر نيمه مشرقى دارد و مغربى. هر گاه خورشيد بر نيمى مى تابد ، از نيم ديگر غروب مى كند و به عكس. از اين رو ، زمين دو مشرق دارد و دو مغرب. شاهد بر اين ، آيه شريف: « يَــلَيْتَ بَيْنِى وَ بَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ؛ كاش ميان من و تو فاصله ميان دو مشرق بود!» (زخرف ، آيه ۳۸) كه مى رساند اين ، بيشترين و طولانى ترين فاصله ميان دو نقطه زمين است ، يكى مشرق اين نيمه و ديگرى مشرق آن نيمه . بنا بر اين ، اگر در يكى از دو نيم كره ، ماه قابل ديدن باشد ، حكم مى شود كه آن شب ، نسبت به ساكنان اين نيمه ـ كه در شب بودنِ آن براى آنان ، مشترك اند ـ اوّل ماه است ، هر چند در آغاز و پايان شب ، اختلاف داشته باشند...» تا آن جا كه مى گويد: «مقتضاى اين روايات كه با واقعيّت هم منطبق است ، آن است كه مدار حُكم ، بر اتّحاد اُفق نيست و هيچ مقتضى اى وجود ندارد كه روايات را بر اين حمل كنيم؛ چون هيچ وجهى براى اين تقييد نگفته اند ، مگر مقايسه وضع هلال به اوقات نمازها ، كه ضعف آن را شناختى و قياسى مع الفارق است و توضيح بيشتر نمى خواهد. از سوى ديگر ، آنچه در دعاى نماز عيد آمده ، اين مطلب را تأييد مى كند ، آن جا كه امام عليه السلام مى فرمايد: تو را به حقّ اين روز مى خوانم ، روزى كه آن را براى مسلمانان عيد قرار داده اى} ، كه به روشنى از آن فهميده مى شود كه يك روز مشخّص كه با كلمه اين} به آن اشاره شده است ، عيد همه مسلمانانى است كه در اطراف كره زمين (با وجود اختلاف در اُفق ها) پراكنده اند ، نه آن كه مخصوص شهرى باشد ، نه شهر ديگر. آيه مربوط به شب قدر نيز كه مى گويد: بهتر از هزار شب است و هر كار حكمت آميزى ، در آن فيصله مى يابد ، همين گونه است و آيه در اين ، ظهور دارد كه: آن ، يك شب معيّن براى همه مردم و همه جهانيان است ، با احكام خاص ، نه اين كه هر منطقه و سرزمينى ، شبى مخصوص داشته باشد ، جدا از سرزمين ديگر» (مستند العروة الوثقى ، كتاب الصوم : ۲ / ۱۱۸ ـ ۱۲۲) .

صفحه از 15