نكته دوم آن كه اين قاعده نمى گويد كه هر آنچه دوست داريد، در حال فعلى نسبت به شما انجام شود، نسبت به ديگران نيز دقيقا همان را انجام دهيد، بلكه مصبّ قاعده تعليم اين نكته است كه اگر شما در جاى شخص ديگرى بوديد، خواستار چه رفتارى با خودتان مى شديد. حال همان رفتار را كه انتظار انجام دادنش داشتيد، خودتان نسبت به شخص ديگر انجام دهيد. در واقع اين قاعده تعليم همدلى به ديگران و آموختن قواعد عام و بى طرفانه قضاوت كردن است.
چهار. قاعده زرين، به معناى مقابله به مثل نيست. برخى تصور مى كنند معناى قاعده آن است كه: «آنچه ديگران نسبت به شما انجام مى دهند، شما نيز نسبت به آنان انجام دهيد». شيطان پرستان، روايت اصلاح شده اى از قاعده زرين را ترويج مى كنند كه به اين صورت است: «با ديگران چنان رفتار كن، كه با تو رفتار مى كنند». در نتيجه بايد بدى را با بدى پاسخ داد. آنان در توجيه اين تفسير ادعا مى كنند كه اگر چنين نكنيم و رفتار خوب ما با بدى پاسخ داده شود، در آن صورت، بر خلاف طبيعت انسانى عمل شده است. پس بايد با ديگران چنان رفتار كرد كه با ما رفتار مى كنند. ۱ اين تصور، در عصر جاهليت نيز رواج داشت و شاعرانى، چون شهل بن شيبان الزمّانى مى گفتند:
چون شر آشكار گشت و به برهنه جلوه گر شد، و جز دشمنى بر جاى نماند، آن گونه پاداششان داديم كه آنان ما را پاداش داده بودند. ۲
عمرو بن كلثوم نيز هشدار مى داد كه مبادا كسى بر ما جهالت ورزد، كه بيش از آن بر آنان جهالت خواهيم ورزيد. ۳ در واقع، اين قاعده مقابله به مثل است و ربطى به قاعده زرين ندارد. قاعده مقابله به مثل مى تواند در مواردى درست باشد و در مواردى به ناراستى راه ببرد. به همين سبب، در روايات متعددى از پيمودن آن و بدى را به بدى گفتن منع شده است؛ براى نمونه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
مَنْ كَافَأَ السَّفِيهَ بِالسَّفَهِ فَقَدْ رَضِيَ بِمَا أَتَى إِلَيْهِ حَيْثُ احْتَذَى مِثَالَهُ؛۴كسى كه با سفيه، سفيهانه مقابله كند، در واقع بدانچه برايش آورده است، خشنود گشته، زيرا از روش او پيروى كرده است.
در حديث ديگرى امام رضا، پس از تعريف تواضع بر اساس قاعده زرين، مى افزايد:
اگر بدى بيند، آن را با نيكى بازگرداند.۵
همچنين تعليماتى كه در باب بدى را به نيكى پاسخ گفتن كه در قرآن و روايات بر آن تأكيد بسيار شده است، ما را از در افتادن در دام انتقام و مقابله به مثل ناروا باز مى دارد. ماوردى در اين باره از
1.The Satanic Bible, Anton Szandor Lavey, p. ۳۳.
2.فلما صرّح الشر/ بدا، و الشرّ عريان. و لم يبقِ سوى العدوا/ ن، دنّاهم كما دانوا (الشعراء الجاهليون الاوائل، ص۳۶۳ ـ ۳۶۴. نيز ر.ك: جامع الشواهد، ص۱۹۶).
3.الا لا يجهلن احد علينا/ فنجهل فوق جهل الجاهلينا (شرح المعلقات السبع، ص۱۲۷).
4.الكافى، ج۲، ص۳۲۲.
5.همان، ص۱۲۴.