اتخاذ تصميمات اخلاقى، بايد نه تنها همسايه نزديك خود، بلكه همه كسانى را كه متأثر از تصميم ما مى شوند، مد نظر داشت. ۱ به نظر نمى رسد كه اين اشكال پذيرفتنى باشد، زيرا در متون دينى ما، به جاى تأكيد بر همسايه از تعابير عامى مانند هر كسى استفاده شده است. حتى در حديثى به صراحت عموميت اين قاعده مورد تأكيد قرار گرفته است. امام موسى كاظم خطاب به هشام فرمود:
اين سخن خدا: «آيا پاداش نيكى، جز نيكى است»؟ در باب مؤمن و كافر، درستكار و بدكار، جارى است. در حق هر كس نيكى شود، بايد به نيكى آن را جبران كند. و جبران اين نيست كه همان گونه كه شخص كارى كرده است، آن را جبران نمايى مگر آن كه بر او برترى يابى و اگر مانند او جبران كرده باشى، فضيلت از آن آغازگر است. ۲
افزون بر آن، اين اشكال حتى بر قرائت مسيحى اين قاعده وارد نيست و خود حضرت عيسى مقصود خويش را از همسايه در انجيل مشخص ساخته است. پس از آن كه حضرت به دو قانون اساسى، يعنى عشق به خدا و محبت به همسايه اشاره كرد، پرسشگر، گفت: «و همسايه من كيست»؟ حضرت به جاى پاسخ مستقيم داستانى نقل كرد به اين مضمون كه مردى به هنگام سفر به دست دزدان افتاد و مجروح گشت و نيم مرده بر زمين ماند. كاهنى از كنار او گذشت، ليكن كمكى به او نكرد. همچنين شخصى لاوى با ديدن او مسير خود را تغيير داد، تا آن كه شخصى سامرى، نزدش آمد و زخم او را بسته به تيمارش پرداخت و او را بر مركب خود نشانده به كاروانسرايى رسانيد و: «خدمت او كرد. بامدادان چون روانه مى شد، دو دينار درآورده، به سرايدار داد و بدو گفت اين شخص را متوجه باش و آنچه بيش از اين خرج كنى، در حين مراجعت به تو دهم». آن گاه حضرت رو به آن پرسشگر نمود و گفت: «به نظر تو كدام يك از اين سه نفر همسايه بود با آن شخص كه به دست دزدان افتاد»؟ گفت: «آن كه بر او رحمت كرد». عيسى وى را گفت: «برو و تو نيز همچنان كن». ۳ بدين ترتيب، همسايه از نظر حضرت عيسى، معنايى بسيار وسيع دارد و نبايد آن را به معناى تحت اللفظى آن فهميد.
هفت. اين قاعده را نبايد تفسير ساده سازانه كرد. برخى با ديدن اين قاعده، آن را به مثابه ابزارى براى موفقيت در زندگى فردى و اجتماعى به كار مى گيرند و آن را اين گونه مى فهمند: «اگر مى خواهى فلان شخص كارى را براى تو انجام دهد، تو نيز مانند آن را برايش انجام ده». اين برداشت لفظى در مواردى درست و گره گشاست و حتى در روايات، گاه به آن اشاره شده، اما مفاد قاعده را نبايد در اين حد متوقف كرد و بايد فراتر از مصلحت انديشى شخصى و كاميابى فردى به آن نگريست. در واقع، مفاد اصلى قاعده نفع طلبى خود شخص نيست، بلكه تلاش در جهت دادن تصويرى عميق از حيات اخلاقى به شخص و خود را جاى شخص ديگرى نشاندن است. از سوى ديگر، اگر در اين برداشت
1.Morality and Religion, by Ronal M. Green V. ۱۰, p. ۱۰۱.
2.تحف العقول عن اخبار الرسول، ص ۲۹۱ ـ ۲۹۲.
3.انجيل لوقا، باب ۱۰، آيات ۳۵ ـ ۳۷، در كتاب مقدس، ص ۱۱۸۷ ج ۱۱۸۸.