قاعده زرين در حديث و اخلاق - صفحه 7

براى همه رفتارهاى خود بودند. شگفت آن كه پاسخ اين پرسش هاى گوناگون در همه جا يكى بود. كنفوسيوس، در پاسخ شاگرد خود گفت: «با ديگران آن گونه رفتار مكن كه نمى پسندى با تو همان گونه رفتار شود». ۱ هيلل پاسخ داد: «آنچه از آن متنفرى درباره همسايه ات روا مدار. اين است همه تورات. مابقى شرح آن است». ۲ پاسخ حضرت رسول نيز اين چنين بود:
ما احببت انْ يأتيه الناس اليك، فأته اليهم و ما كرهت انْ يأتيه الناس اليك، فلاتأته اليهم. خل سبيل الراحلة؛۳آنچه را دوست دارى مردم درباره تو انجام دهند، نسبت به آنان انجام بده و آنچه را نمى پسندى مردم درباره ات انجام دهند، درباره آنان انجام مده. شترم را رها كن.
اين قاعده رفتارى همان است كه در نظام هاى اخلاقى گوناگون، قاعده زرين (golden rule) ناميده شده است، زيرا به جاى آن كه مردم را درگير بحث هاى نظرى در حوزه اخلاق كند و آنان را از هدف اخلاق، يعنى زدودن تعارض هاى درونى و برونى فرد و كمك به كمال او، باز داردْ به روشنى تكليف آنان را در موقعيت هاى گوناگون و دشوار اخلاقى معين مى كند و راه برون شدى براى تعارض هاى اخلاقى به دست مى دهد. به همين سبب، از گذشته هاى دور مورد قبول نظام هاى دينى و اخلاقى گوناگون بوده و رد پاى آن را در همه جا مى توان يافت. گاه از اين قاعده به مثابه گوهر زندگى اخلاقى و عصاره تعاليم همه انبيا نام برده مى شود. به نوشته رضى الدين نيشابورى:
جمعى از حكما تقرير كردند بدان كه تفحص كنند از جملت شرايع كه خداوند ـ جل جلاله ـ انبيا عليهم السلام را به تمهيد آن فرستاده است، و حاصل شرايع به يك كلمت موجز ادا كنند. پس از تدبر و تفكر بسيار رأى همه بر اين كلمت قرار گرفت كه: ارض للناس ما ترضى لنفسك. ۴

جهانى بودن قاعده زرين

شايد به حق بتوان قاعده زرين را عام ترين قاعده اخلاقى دانست كه در پهنه زمين و گستره زمان، هرگز طراوت و قوت خود را از دست نداده باشد. اين قاعده در ميان ساكنان قديم بين النهرين همان قدر ارزش اخلاقى داشته كه در ميان معاصرانى كه در غرب در پى ساختن نظام اخلاق جهانى هستند. همانندى سخنان و تعاليم پيامبران و استادان اخلاق درباره آن به حدى بوده كه يكى از بحث هاى اين حوزه تلاش در جهت يافتن علت اين مشابهت و رسيدن به نوعى داد و ستد فرهنگى يا اخذ و يا توارد گشته است. در اين جا، به اجمال، به برخى از اين مشابهت ها اشاره مى شود. اين قاعده در سنت اخلاقى چين كهن بسيار شناخته شده بود و پيروان كنفوسيوس، به بسط آن پرداختند.

1.Ibid.

2.همان.

3.مكارم اخلاق، ص۱۵۶.

صفحه از 30