قاعده زرين در حديث و اخلاق - صفحه 8

يكى از اين كسان تزو سو، نوه كنفوسيوس بود كه اين قاعده را مبناى تأمل اخلاقى خود قرار داد و فرد را معيار داورى در اين قضايا دانسته گفت:
چونگ ۱ و شو ۲ دور از طريقت نيستند. آنچه دوست ندارى درباره تو انجام شود، نسبت به ديگران انجام مده. به پدرت چنان خدمت كن كه دوست دارى پسرت نسبت به تو خدمت كند ... به برادر بزرگ تر خود چنان خدمت كن كه مى خواهى برادر كوچك ترت نسبت به تو خدمت كند.
از نظر وى اين قاعده در واقع عصاره زندگى اخلاقى خواهد بود. ۳ بخش قابل توجهى از مكالمات كنفوسيوس ناظر به اين قاعده رفتار اخلاقى است. در سراسر اين گفتگوها شاهد آن هستيم كه توجه به اين معيار از سوى شخص، مايه رفتار برابر و محترمانه با ديگران مى شود، احترام آنان را بر مى انگيزد، زندگى خوبى برايش خواهد داشت و به فضيلت اخلاقى راه خواهد برد. ۴
هِرتْزلِر، با تحليلى جامعه شناختى نشان مى دهد كه ردپاى اين قاعده را در همه جا از جمله قبايل شمال و غرب آفريقا مى توان ديد. ۵ وى همچنين از پوفندورف نقل مى كند كه اينكا، بنيانگذار تمدن پِرو اين قانون را براى شهروندان خود وضع كرده بود: آنچه را نمى خواهى بر خود بيازمايى، نسبت به ديگران انجام مده. ۶
در بين النهرين اين قاعده به نيكى شناخته شده بود و احيقار، از بزرگ ترين حكماى آن خطه كه گاه با لقمان يكى گرفته مى شود، در قرن هشتم قبل از ميلاد، به فرزندش اندرز داد:
با زن ديگرى در مياميز، مبادا كه ديگران با زن تو درآميزند. ۷
اين قاعده بر حكيمان يونان نيز شناخته شده بود و موافقان و مخالفان بر درستى آن اتفاق نظر داشتند. افلاطون در مواردى از رساله جمهور خود به گونه اى اين قاعده را تقرير كرد و ايزوكراتس، شاگرد سقراط و رقيب افلاطون، گفت كه نسبت به ديگران كارى را انجام مده كه اگر نسبت به تو انجام دهند، آزرده شوى، و هنگامى كه از ارسطو نحوه رفتار با دوستان را پرسيدند، پاسخ داد، درست همان گونه كه دوست داريد با شما رفتار شود. اپيكتتوس نيز شبيه اين مبنا را در قطعات خود طرح كرد. ۸

1.وظيفه شناسى، با وجدان بودن.

2.ديگرخواهى.

3.A Short History of Chinese Philosophy: A Systematic Account of Chinese Thought from Its Origins to the Present Day, P. ۴۴. گفتنى است كه اين كتاب با مشخصات زير ترجمه و منتشر شده است: تاريخ فلسفه چين، فانگ يو ـ لان، ترجمه: فريد جواهر كلام، تهران: فرزان روز، ۱۳۸۰ش.

4.براى ديدن نمونه هايى از كاربست اين قاعده، ر.ك: مكالمات، ص۷۰، ۷۹ ـ ۸۰، ۸۵، ۲۰۳ ـ ۲۰۴، ۲۲۱.

5.The Golden Rule and Society, Joyce Hertzler, in Ethics: Contemporary Readings, edited by Harry J. Gensler, Earl W. Spurgin, and Swindal, p. ۱۵۹.

6.Ibid, p. ۱۶۲.

7.ادب الحكمة فى وادى الرافدين، ص۲۲۰.

8.Golden Rule, W. E. Spooner, in Encyclopedia of Religion and Ethics, edited by James Hastings, p. ۳۱۱.

صفحه از 30