حقيقيش، بسيار وسيع تر از وجود مادى آن است، قرآن نيز صورتى مثالى در وراى عالم دارد. البته عرفا با توجه به عظمت قرآن، وسعت صورت حقيقى آن را گسترده تر از ساير صورت هاى مثالى دانسته و هر حرف آن را در لوح محفوظ به اندازه كوه قاف پنداشته اند. لذا اين عقيده از نوع تفكر خاص عرفانى و اعتقاد به عالم مثل برخاسته است و جايگاهى در باورهاى اصيل اسلامى و شيعى ندارد.
پيوند كوه قاف با عرفان به اين آيه منحصر نمانده است و كوه قاف به عنوان نمادى از يك حقيقت ۱ و يا موجودى مثالى در عالم مثل، ۲ همواره در عرفان مطرح است.
6 . «وَ لَوْ أَنَّمَا فِى الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَـمٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُو مِنم بَعْدِهِى سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَـتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» ۳
اين آيه مباركه از پايان ناپذيرى نعمات و مخلوقات الهى سخن مى گويد؛ به گونه اى كه اگر تمامى درختان، قلم و درياها مركب شوند، نمى توان نعمات و مخلوقات باريتعالى را به صفحه كاغذ درآورد. ۴
لازم به يادآورى است كه واژه «كلمه» در قرآن بر اعيان و موجودات عالم هستى اطلاق شده است. ۵ نيز بنابر نظر مفسران، مراد از «بحر» در آيه، مطلق درياست و عدد هفت در اين آيه افاده كثرت مى كند. بنابراين، آيه شريفه از درياى خاصى در عالم خارج سخن به ميان نياورده است و عدد هفت نيز موضوعيت ندارد، بلكه آيه در صدد آن است كه وسعت تدبير خداوند و كثرت اوامر تكوينى او را در خلق و تدبير برساند. ۶ با اين وجود، روايتى در دست است كه «سبعه ابحر» را در عالم امكان براى ما به شرح زير به تصوير كشيده است:
1.سيمرغ، قاف، بيضا و عنقا نمادهاى عرفانى هستند كه بارها در اسطوره هاى عرفانى به چشم مى خورند (منطق الطير، ص۴۵ ؛ مثنوى معنوى، ج۳، ص۳۵۶ ). در اين اساطير، قاف نماد چيزى است كه آن را سرزمين دل و سرمنزل سيمرغ جان و حقيقت و راستى مطلق دانسته اند و همه سعى سالك صرف رسيدن به آن مى گردد. از سوى ديگر، كوه قاف در آيين عرفان نماد انسان كامل، مظهر صفات و اسماء الهى، جايگاه سيمرغ حقيقت و كنايه از عالم كبريا و بى نيازى است (فرهنگ نمادها و...، ج۳، ص۷۳۸). اين كوه، همان حقيقت انسانيت و مظهر تام واحد مطلق است و سيمرغ، يا روح مجرد از عالم ربوبى است كه به طور موقت در كالبد انسان حلول مى كند (شرح مثنوى معنوى، ج۱، ص۱۸) و يا حقيقت جهان هستى و ذات بارى تعالى است كه به تمامى اسما و صفات در حقيقت انسانيت، متجلّى و ظاهر گرديده است (شرح گلشن راز، ص۱۳۰ ؛ شرح گزيده منطق الطير، ص۱۳۸).
2.بزرگان صوفيه و عرفان، در سلوك معنوى خود مشاهدات بسيارى از كوه قاف ذكر كرده و آن را براى مردم چنين به تصوير كشيده اند: قاف، كوهى است كه كران تا كران زمين را در ميان گرفته و نشيمنگاه كشتى نوح است. گرداگرد اين كوه، مارى عظيم الجثه حلقه زده است كه پس از دَوَرانش به دور كوه، سرش در كنار دمش قرار مى گيرد و.... (روض الرياحين، ص۱۷۲ ؛ الفتوحات المكية، ج۳، ص۱۳۰).
البته بايد توجه داشت كه به فرض صحّت اين نقل ها، اين مشاهدات در عالم مثال رخ مى دهند، نه در عالم واقع.
3.سوره لقمان، آيه ۲۷.
4.الميزان، ج۱۶، ص۲۳۳.
5.بانو امين، ج۱۰، ص۱۵۱؛ فخر رازى، ج۹، ص۱۲۸.
6.طباطبايى، ج۱۶، ص۲۳۳؛ فخر رازى، همان.