«ابن ابى حاتم رازى، از پدرش، از محمد بن اسماعيل مخزومى، از ليث بن ابى سليم، از مجاهد، از ابن عباس چنين روايت كرده است:
خداوند در وراى اين زمين، دريايى را آفريد كه آن را در ميان گرفته است. آن گاه در پشت اين دريا، كوهى را آفريد كه قاف نام دارد و آسمان دنيا بر فراز آن خيمه گسترده است. در پس آن، زمينى مانند همين زمين به وسعت هفت برابر آن آفريد كه گرداگرد آن را دريايى احاطه كرده است و در وراى آن كوهى است ديگر بار به نام قاف كه آسمان دوم بر آن استوار است.
ابن عباس در ادامه روايت به همين ترتيب، هفت زمين و هفت دريا و هفت كوه قاف و هفت آسمان را برشمرده است. ۱
از ميان رجال اين سند، محمد بن اسماعيل مخزومى مدنى، از اصحاب امام صادق عليه السلام است؛ اما درباره احوال او اطلاعى در دست نيست. ۲ نيز ليث بن ابى سليم، از اصحاب امام باقر و صادق عليهماالسلاماست كه در برخى از كتب رجال مجهول ۳ و در بسيارى ديگر ضعيف الحديث و مردود القول تلقى شده است. ۴
بنابراين، روايت مزبور به دليل وجود راويان مجهول يا مجروح، ضعيف الاسناد و فاقد اعتبار است. ابن كثير نيز به ضعف اين روايت تصريح نموده است. ۵
كوه قاف در روايات غير تفسيرى
مسأله كوه قاف منحصر به آرا و روايات تفسيرى نمانده است و در روايات غير تفسيرى نيز به چشم مى خورد. برخى از اين روايات به شرح ويژگى هاى فيزيكى اين كوه و برخى ديگر به نقش آن در وقايع مختلف مانند داستان ذوالقرنين، حديث بساط و عصر رجعت پرداخته اند. آن چه در پى مى آيد، بررسى اين روايات است كه ما را در شناخت جايگاه كوه قاف در آيين اسلام يارى مى بخشد.
۱.از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله وسلم روايت شده است كه درباره كوه قاف فرمود:عرض اين كوه به اندازه هزار سال راه و جنس آن از ياقوت سرخ، دامنه آن از نقره سفيد و قله آن از زمرد سبز است. اين كوه سه هاله نور دارد: يكى در مغرب، ديگرى در مشرق و سومى در ميان آسمان كه بر آنها اين كلمات در سه سطر نقش بسته است: بسم اللّه الرحمن الرحيم، الحمد للّه رب العالمين، لا اله الا اللّه ، محمد رسول اللّه . ۶
اين روايت ـ كه به شرح اوصاف ظاهرى كوه قاف پرداخته است ـ فاقد اسناد و مردود است. لازم
1.التفسير الماثور، ج۷، ص۴۴۹.
2.نقدالرجال، ج۴، ص۱۴۴؛ معجم الرجال الحديث، ج۱۶، ص۱۱۹.
3.خلاصة الاقوال، ص۳۹۱؛ معجم الرجال الحديث، ج۱۵، ص۱۴۳.
4.العلل، ج۲، ص۳۷۹؛ سنن النسائى، ص۲۳۰؛ الضعفاء الكبير، ج۱۴، ص۱۴.
5.تفسير القرآن العظيم، ج۴، ص ۲۳۷.
6.جامع الاخبار، ص۳۴۷.