را در فضا نگاه مى دارد، نيروى جاذبه است. آنها در اين فعاليت هاى علمى، كره زمين را با سفينه و ماهواره و... بارها مورد كاوش قرار داده اند و اثرى از اين كوه كه محيط بر آن باشد، نيافته اند. اين گونه روايات از اسرائيليات و فرهنگ هاى غير اسلامى به متون روايات اسلامى راه يافته و نسبت آن به پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و معصومان نسبتى نادرست است و از اين جهت، جزء احاديث موضوع است كه با حس و تجربه بشر از جهان پيرامون مغايرت دارد. پديده زلزله نيز امروزه از منظر علم دلايلى قطعى دارد كه با كوه قاف و فرشته موكل بر آن بى ارتباط است و به دنبال آزاد شدن نيروهاى درونى زمين و وجود گسل ها رخ مى دهد. هم چنين رنگ آسمان نيلگون، بازتاب رنگ كوه قاف نيست، بلكه با قواعد پيچيده علم فيزيك در حوزه پراكندگى نور، ارتباط تنگاتنگ دارد.
در ميان محدثان متأخّر، برخى صرف نظر از سند به رفع تناقض ميان مضمون برخى از اين روايات با علم روز پرداخته اند، ۱ ليكن اين كوشش ها، نافرجام بوده است؛ زيرا با مضمون روايات ديگر اين باب تعارض دارد و كشفيات جديد علمى نيز ارزش اين گونه توجيهات را از بين برده است. بنابراين، توجيهات مزبور در رفع مغايرت روايات كوه قاف با واقعيات جهان خارج هم چنان ناتوان است. اين روايات، بر جاى مانده از اسطوره هاى اقوام كهن و حاصل تخيل مردمان قديم براى كشف اسرار هستى است كه به متون و منابع اسلامى راه يافته است.
نتيجه
كوه قاف در اسطوره هاى ايرانى و باورهاى برخى اديان غير اسلامى از جايگاهى برخوردار بوده است. اين كوه در آيين زرتشت با نام «البرز» و «هربرزئيتى»، در آيين يهود با نام «توهو» و سپس در آيين اسلام با نام «قاف» و «نطاق» ظهور يافته است. روايات اسلامى مربوط به قاف را در دو حوزه روايات تفسيرى و غير تفسيرى دنبال نموديم. اوصاف يادشده براى كوه قاف در اين روايات، همان اوصاف يادشده در اسطوره هاست. قاف در اين روايات، كوهى است محيط بر زمين و از زمرد سبز كه خفتنگاه خورشيد و منشأ كبودى آسمان است. از اين كوه در گزاره هاى تفسيرى برخى سور هم چون ق، رعد، ص، شورى و... نيز ياد شده است.
روايات اسلامى موجود يا فاقد اسنادند و يا به عللى چون ارسال و انقطاع در سند، اشتمال بر راويان ضعيف الحديث، مجهول الحال، غالى، كذاب و...، ضعيف الاسناد و فاقد اعتبارند. به لحاظ مضمون نيز اين روايات از مضامينى سست و بى پايه برخوردارند كه حقيقتى در عالم خارج نداشته و با واقعيات علمى مغايرت دارند. اين گونه روايات در كتب معتبر روايى شيعه و عامه جايگاهى ندارند و كسانى چون علامه مجلسى نيز ـ كه به نقل چنين رواياتى مبادرت ورزيده اند ـ هرگز به دنبال تأييد آنها نبوده است و خود، به خواننده هشدار داده و مخاطب را به نقد آگاهانه اين روايات فرا خوانده اند.