مهم در اينجا اين است كه دليل بى تابى چيست و چرا انسان نمى تواند مشكلات را تحمل كند؟ تا پاسخ اين پرسش پيدا نشود، نمى توان روش مهار استرس و كاستن از فشار روانى را پيدا كرد. بر اساس روايت ياد شده، دليل بى تابى و تحمل ناپذيرى، لذت طلبى است. اين نيز مى تواند ايده اى براى تحقيقات تجربى باشد و به يك نظريه تبديل شود. جالب اين كه برخى دانشمندان غربى نيز كم و بيش به اين حقيقت دست يافته اند.
دكتر اديت ويكوف جولسون، استاد روان شناسى دانشگاه جورجيا معتقد است كه فلسفه كنونى غرب در بهداشت روان، بر اين پايه استوار است كه مردم بايد شاد و خوش حال زندگى كنند و غم و اندوه، نشانه ناسازگارى و عدم انطباق با زندگى است. وى تصريح مى كند اين اعتقاد و نظام ارزش ها موجب افزايش فشار روانى مى گردد؛ زيرا اين شيوه انديشه موجب مى شود كه افراد دردمند، به خاطر اين كه شاد نيستند، اندوهناك تر نيز بشوند! ۱
مسأله سوم، لذت طلبى است. لذت طلبى از نابهنجارى هاى نكوهيده در معارف دين است و اين به جهت پيامدهاى منفى كه براى انسان دارد. همان گونه كه در بحث قبل اشاره شد، لذت طلبى از عوامل بى تابى است و برخى انديشمندان غربى نيز به آن پى برده اند و بر لزوم تعديل آن تأكيد كرده اند. اما پرسش مهم اين است كه دليل لذت طلبى چيست و چه چيزى سبب مى شود كه انسان به اين نابهنجارى دچار شود؟ تا پاسخ اين پرسش روشن نشود، نمى توان برنامه اى براى تعديل آن طراحى كرد. طبق آنچه در بند (ج) بدان اشاره شد، دليل لذت طلبى غفلت از مرگ و پايان پذيرى دنياست. اين كه غفلت از مرگ يعنى چه و چگونه غفلت از مرگ به لذت طلبى منجر مى شود، خود پرسش ديگرى است كه بايد در متون دينى پاسخ آن را جست، اما آنچه در اينجا مهم است، اين كه ياد مرگ دليل لذت طلبى است و اين خود موضوعى قابل طرح براى تحقيقات روانشناختى است.
دو. در احاديث دوم و چهارم، مطلب مهم ديگرى درباره ياد مرگ آمده و آن اين كه ياد مرگ هم در خوشايند زندگى نقش دارد و هم در ناخوشايند آن. و در هر دو حوزه، موجب مهار تبعات منفى آن مى شود. زندگى انسان دو روى دارد: خوشايند و ناخوشايند. ۲ هر كدام از اين دو موقعيت، ممكن است تبعات منفى داشته باشد؛ ترف و بطر از يك طرف، و بى تابى از طرف ديگر. طبق اين روايات، ياد مرگ پديده اى است كه در هر دو موقعيت متضاد كاركرد داشته و تبعات آنها را تعديل مى كند. هر چند بررسى اين موضوع، تحقيق مستقلى مى طلبد، اما در همين سه روايت، واژه هايى به كار رفته كه مى تواند به روشن شدن موضوع كمك كند. درباره دوران ناخوشايند تصريح شده كه ياد مرگ موجب «گشايش تنگنا» ۳ و «رضامندى» ۴ مى شود. وقتى تنگناها برطرف شوند، فشارهاى روانى كاهش
1.نسان در جستجوى معنا، ص۱۷۳.
2.ر چند روايت بر اين مسأله تأكيد شده است (ر. ك: ميزان الحكمة، ج۱، ص۶۱۲، عنوان الدهر باب الدهر يومان).
3.نتم فى ضيق وسعه علكيم؛ لم يذكره أحد فى ضيق من العيش إلاّ وسعه عليه.
4.إن ذكرتموه عند الفقر أرضاكم بعيشكم.